متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه [ به اینم می‌گن رمان ؟! ]

  • نویسنده موضوع MehrDãd.K
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 661
  • بازدیدها 30,311
  • کاربران تگ شده هیچ

نگار نظری

نویسنده انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
396
پسندها
3,292
امتیازها
16,763
مدال‌ها
12
  • #461
دختره کلا دوست نداره بره آرایشگاه چون خیلی ساده و گوگووولیه، همیشه هم فقط به یه برق لب اکتفا می‌کنه :610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678: به ابروهاشم دست نزده اما ذاتا ابروهاش خدادادی برداشته شدن و مژه‌های بلندش فلان و بهمانه! بعد از صد فصلم با اصرار دوستاش میره آرایشگاه موهاشو رنگ می‌کنه میره جشن و پسره خشکش میزنه :963:
اینم شد رمااااان؟! :610591-c11e122cb97c209cf958c2571c5cd6ee:
 
آخرین ویرایش
امضا : نگار نظری

Hani_Sk

کاربر نیمه فعال
سطح
28
 
ارسالی‌ها
530
پسندها
21,393
امتیازها
39,173
مدال‌ها
19
سن
24
  • #462
چجوریه همه شخصیت دختر پسرای تو رمان همه بهترین اخلاقو دارن یا مغرور جذاب و بداخلاق خوشگل محسوب میشن؟
پس این جک و جونورای تو کوچه بازار که مدام دارن پاچه آدمو میگیرن یا اخلاقای خروسی دارن کی‌ان؟
میشه یکی این بی‌عیبای دوست داشتنی رو برام پست کنه مرسی اه!

اینم شد رمان؟
 
امضا : Hani_Sk

Hani_Sk

کاربر نیمه فعال
سطح
28
 
ارسالی‌ها
530
پسندها
21,393
امتیازها
39,173
مدال‌ها
19
سن
24
  • #463
عمق فاجعه اونجاست که این دختر و پسرا هرکی جلو چشمشونه سر دو روز بهش حس پیدا میکنن چه بسا مجنون و شیداش میشن. پس چرا ما تا حداقل ده بیستا آدم رو «پیف پیف اه اه» نکنیم بعدی رو یه «ای! بدک نیست» نمیگیم؟ تازه اخرشم عاشق که سهله، حتی دوسشونم نداریم؟

اینم شد رمان؟
 
امضا : Hani_Sk

ریحانه عیسایی(زینب)

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
289
پسندها
4,978
امتیازها
21,013
مدال‌ها
12
  • #464
روابط‌شون هشت در هشته دوست دختره پسر اصلیه رو دوست داره پسر اصلیه دختر اصلیه رو دوست داره دوست پسر اصلیه دختر اصلیه رو دوست داره پسر خاله‌ی دختر اصلیه هم روی دوست دختر اصلیه کراش داره دوست پسر اصلیه هم تهش خودشو میکشه عقبو عاقبت بخیر میشه بقیه هم دو به دو بهم میرسن :budo:
حقیقتاً به این نمیگن رمان میگن سناریوی فیلم ترکی
 
آخرین ویرایش
امضا : ریحانه عیسایی(زینب)

Dark night

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,738
پسندها
19,067
امتیازها
48,373
مدال‌ها
28
  • #465
‌‌‌
آیسل دختر 16 ساله خوشگلی که کیان رئیس بزرگ عاشقش میشه اونو از پدرش می‌خره اما آیسل عاشق کیان نیست و کیان مجبور میشه کاریو که نمیخاد انجام بده
الان چند سوال مطرح میشه.
۱. آیسل؟ شرط میبندم تعدا ایسل‌های کل جهان ۲۰ تا نمیشه
خداییش اسم دیگه از خودتتون تولید نکنین
۲. این رئیس بزرگ آدم قحط بود اومد عاشق این پاچه گیر شد
۳. اخه کدوم پدری دلش میاد بچه خودش رو بفروشه، مگه کالاس
۴. دلم میخواد کسی که اسلحه گذاشته رو سرش رو پیدا کنم بگم تروخدا بچه رو ول کن اینقدر اذیتش نکن/=

خلاصه‌ای از رمان‌های روبیکا/ تلگرام
اینم شد رمانننننننن؟؟؟؟؟
 
امضا : Dark night

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • مدیر
  • #466
حتما یه جای جمع فامیلی خانم‌ها باید به صورت پچ پچ صحبت‌های زنونه کنن و مردا با صدای بلند صحبت‌های سیاسی
پسرهای جمع حرف‌های خصوصی بزنن و غش غش بخندن تا حرص دخترا در بیاد.
آخه به اینم‌میگن رمان؟
 
امضا : Nafise amirlatifi

ریحانه عیسایی(زینب)

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
289
پسندها
4,978
امتیازها
21,013
مدال‌ها
12
  • #467
انقدر که توی این رمانا بزرگ‌ترین و خوشتیپ ترین رییس مافیا وجود داره به اکبر مجلل و بهمن کوچیک گفتن زکی باند مافیا مگه کشکههه که دختره واردش بشه یا رییس اصلی عاشقش بشه

به اینم حقیقتا نمیگن رمان میگن سر گردنه
 
آخرین ویرایش
امضا : ریحانه عیسایی(زینب)

KAMYAB

نو ورود
سطح
8
 
ارسالی‌ها
24
پسندها
1,831
امتیازها
11,303
مدال‌ها
6
  • #468
میدونی چیه
۱۰۰٪ تویه رمان، حالا فرقی نداره دختر/پسر پولدار باشه یا ندار ولی...
حتما باید جذاب و خوشگل باشن
این دو حتی از جا افتادن قورمه سبزی مهم تره
وای غیرتی شدن دختر پسرم ک نگم

این رمان نیست ک این راز خوب شدن رمانه
 

soft.and.lily

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
118
پسندها
1,469
امتیازها
9,763
مدال‌ها
7
  • #469
این استادا و دبیرای کم سنی که جذابیت و کاریزما از سر و روشون میباره کجان؟
ته ته شانس ما یه دبیر بیست و پنج شیش ساله بود که تا ماسکش رو بیرون آوورد جمیعاً شکست عشقی خوردیم...
به اینم میگن رمان؟!
 
امضا : soft.and.lily

mseh

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
129
پسندها
800
امتیازها
5,003
مدال‌ها
6
  • #470
حتماً عمه‌ی رمان خاله شادونه است که مرده چهره‌ی سبزه‌ی یا سیاه داره یا گندمی‌اند یا مو‌ مشکی.
خدایش این بور و ... دهن بزرگ‌ها و ... ریز سبیل فرفری عمه‌ی همین شادونه ‌‌است.
والا بعد از نوشیدنی خوردن پدرش کتک میزنه دختره و فرار می‌کنه و میره تو خیابان یه پیرزن اون رو میبینه و کمکش می‌کنه و با نوه‌ی هم کلکل می‌کنه و آخر هم عاشق و لالالالا.
خب حتماً همه مادر‌ها باید گریه کنن و دعوا بگیرن؟
یا بابا‌ها همیشه دختراشون نازدونه‌اند.
برادر‌ها مهربان و خوب و خواهر هم ندارن.
یا این‌که دختره همیشه خدا پول نداره و مگس هم ته جیبش پرسه نمی‌زنه.
یا دختر حتما دکتره و یا خواهر دختره با عشقش به این نامردی می‌کنه و در آخر دختره کما میره و بهشون میاد و حاملست.

این چرت و پرت‌ها تخیلی که چه عرض کنم لاشه پاری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
63
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
106
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
225
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
289
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
226
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
119
عقب
بالا