- ارسالیها
- 979
- پسندها
- 14,821
- امتیازها
- 37,073
- مدالها
- 23
همیشه تو رمانای پلیسی دختره باید قهرمان سناریو باشه
یعنی بخاطر نجات و فداکاری برای پسره به این صورت که، پنج تا تیر تو کتف چپ و راست
دو تا تو روده و کبد
شیش تا هم توی زانو و ساق پا
همچنان به همکارش میگه: چیزیم نیست بریم ساختمون
بابا تو دیگه چی ازت مونده بشررر
بعد بیست و چهار ساعت که با اون همه تیر یه قطره خون از بدنش بیرون نزده همچنان هم با این وضعیتش بمبای ساختمونو خنثی میکنه در حالی که توی یه پارت میگه رشتهش انسانی بوده/= همهی مردم هم از ساختمون بیرون میکنه
ولی آخ! امان از سکانس وارد شدن پسره:
دریایی از خونم روی زمین ریخته بود و رد پای خونیم که از ساختمون بیرون زده بودم روی زمین جاری بود، دیگه دووم نیاوردم و چشمام سیاهی رفت و دیگه چیزی نفهمیدم
بعد اینطوریه که همیشه لامپای...
یعنی بخاطر نجات و فداکاری برای پسره به این صورت که، پنج تا تیر تو کتف چپ و راست
دو تا تو روده و کبد
شیش تا هم توی زانو و ساق پا
همچنان به همکارش میگه: چیزیم نیست بریم ساختمون
بابا تو دیگه چی ازت مونده بشررر
بعد بیست و چهار ساعت که با اون همه تیر یه قطره خون از بدنش بیرون نزده همچنان هم با این وضعیتش بمبای ساختمونو خنثی میکنه در حالی که توی یه پارت میگه رشتهش انسانی بوده/= همهی مردم هم از ساختمون بیرون میکنه
ولی آخ! امان از سکانس وارد شدن پسره:
دریایی از خونم روی زمین ریخته بود و رد پای خونیم که از ساختمون بیرون زده بودم روی زمین جاری بود، دیگه دووم نیاوردم و چشمام سیاهی رفت و دیگه چیزی نفهمیدم
بعد اینطوریه که همیشه لامپای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش