متون و دلنوشته‌ها ▸|فَـگار|◂

[-Sni∆]

سکوت میکنم ،
اما دِلم
بی وقفه فریاد میزند :
چقدر جای تُ اینجا خالیست :)♡​

 

[-Sni∆]

رو تختم دراز کشیدم ، زُل زدم به سقف بالای سرمُ دارم از خودم میپرسم ..
مگه خواب خار داره که نمی‌خوابی؟ :))​

 

[-Sni∆]

با اِنتظار ساعتَش را کوک میکَرد ...
دیوانه ای که میدانست کسی هیچ جای دُنیا مُنتظِر آمدَنش نیست :)✨​

 

[-Sni∆]

دیوانگی من از جنسي دیگر است
خود را عذاب میدهم ،
و از این عذاب میخندم :))​

 

[13.1.20]

~لب من عطر تورا دارد و من می‌ترسم
نکند مادرم از بوسه‌مان بو ببرد
باز هم خیره به عکست شده‌ام تا شاید
این‌سری چشم تورا چشم من از رو ببرد

"حسین زحمتکش"​

 

[13.1.20]

~مرگ سه دسته‌است:
مرگِ جسم،
مردی که تنها قدم‌ می‌زند،
زنی که دیگر حرف‌ نمی‌زند.​

 

[13.1.20]

~بالنو بکن قانون زندگیت، هرچیزی که بدردت نمیخوره رو بریز دور تا اوج بگیری!​

 

[13.1.20]

~همه چیزهای از دست‌رفته
یک روز برمی‌گردند،
اما درست وقتی که یاد می‌گیریم؛
بدون آن‌ها زندگی کنیم!

"ژوزه ساراماگو"​

 

[13.1.20]

~درست وقتی می‌گویی فراموشش کردم؛
آهنگی پخش می‌شود،
کسی مثل او می‌خندد،
یک نفر عطری می زند که بوی او را می دهد،
و همه ی فراموشی‌هایت هدر می‌رود.

"الیف شافاک"​

 

[13.1.20]

~زندگی بی تو پر از غم شدنش حتمی بود
با تو اما غم من کم شدنش حتمی بود
رگ خواب تو اگر دست دلم می‌افتاد،
قصه ی عشق فراهم شدنش حتمی بود

"امید صباغ نو"​