متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها ▸|فَـگار|◂

  • نویسنده موضوع 13.1.20
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 315
  • بازدیدها 5,945
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #121
~ژاک: سخت‌ترين قسمت غواصی وقتیه که به انتهای آب ميرسی
جوانا: چرا؟
ژاک: برای بالا اومدن بايد يه دليل خيلی خوب داشته باشی، و پيدا کردن يه دليل خوب واقعاً کار سختيه!

Movie|The Big Blue
 

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #122
IMG_20200407_055306_986.jpg
~‏حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست داره!
 

-Sni∆

کاربر فعال
سطح
24
 
ارسالی‌ها
1,243
پسندها
16,964
امتیازها
38,073
مدال‌ها
19
  • #123
IMG_20200406_224836_466.jpg
در افکار من حرف هایی خط خطی شده اند که خودم هم نفهمیدم چه بودند !
 
امضا : -Sni∆

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #124
~وقتی خیلی ناراحت و افسردم و یکی بهم میگه: اینکه خودت بخوای حالت خوب باشه کافیه واسه اینکه خوب شی! بدجوری دلم میخواد پاهاشو بشکنم و بگم: سخت نگیر بلند شو قدم بزن!
 
آخرین ویرایش

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #125
~نسرین دچار یک جور پریشانی شده بود. می‌خواست آب بخورد اما می‌رفت غذا درست می‌کرد. می‌خواست سیب بخورد اما مرغ را قطعه قطعه می‌کرد. می‌خواست بخوابد اما می‌رفت کافه و قهوه می‌نوشید. می‌خواست حمام کند، می‌رفت سینما. به دلش می‌افتاد که کتاب بخواند، اما سفر می‌رفت. من تنها کسی بودم در سینما که صدای دوش آب می‌شنیدم. من بودم که در کافه نسرین را در خواب می‌دیدم. من می‌دانستم این که نسرین ساعت ۳ نیمه‌شب قیمه درست می‌کند به خاطر تشنگی است. نسرین می‌خواست آزاد باشد، اما به زندان رفته بود. او می‌خواست زندگی کند، اما اعدام شد.

"عليرضا روشن"
 
آخرین ویرایش

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #126
~یه فیلمی که تا حالا ندیدید رو بردارید شروع کنید ده ثانیه از وسطش رو ببینید، تصورتون راجب اون سکانس و ادمای توش رو تو ذهنتون نگه دارید بعد بشینید فیلم رو از اول نگاه کنید وقتی رسیدید به همون سکانس می‌بینید که چقدر تصوراتتون غلط بوده.
تو زندگی هم همینه، رو یه نگاه نتیجه گیری نکنید.
 
آخرین ویرایش

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #127
~هم، خنده ام و بین مجانین همه گیرم
هم با غم و اندوه مراعات و نظيرم
یک ثانیه هم نیست که فکر تو نباشم
بین دل و این خواستن یکسره گیرم
من پنجه ی گرگم تو درخشیدن ماهی
من راه ندارم به تو باید بپذیرم
در باور من نيست تو را داشته باشم
با ياد تو هم قانعم از بس كه فقيرم
وصل تو اگر موجب عادت به تو باشد
ترجيح من اين است كه دلتنگ بميرم.

"سید تقی سیدی"
 

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #128
~هـرگز تـو هـم مــانـنــد مـــن آزار دیــدی؟
یــار خــودت را از خــودت بــیــزار دیـــدی؟

آیــا تـو هـم هــر پــرده ای را تا گشودی
از چــار چــوب پـنـجـــره دیـــــوار دیــدی؟

اصـلا بـبـیـنـم تـا بـه حـالا صـخــره بودی؟
از زیـــر امــــواج آســـمـان را تـــار دیدی؟

نـام کـسی را در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟
از «آتـنــا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟

در پـشـت دیـوار ِحیاطـی شعـر خوانـدی؟
دل کـنـدن از یــک خــانه را دشـوار دیدی؟

آیا تو هم با چشم ِ بـاز و خیس ِ از اشک
خواب کسی را روز و شب بـیـدار دیدی؟

رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
بیـمـار بـودی مثل ِمن ؟ بیمار دیــدی؟

حقــــا که بـا مـن فــرق داری ــ لا اقـل تـو
او را که می خواهی خودت یک بـار دیدی؟

"کاظم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #129
~دلم تنگ است!
برای کسی که
نه می‌شود او را داشت،
نه می‌شود او را خواست.
فقط می‌شود سخت برای او دلتنگ شد؛
و در حسرت داشتنش سوخت!
 

13.1.20

کاربر فعال
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,151
پسندها
21,414
امتیازها
42,073
مدال‌ها
40
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #130
~می شود سخت ترین مسئله آسان باشد؟
پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد؟
می شود حال بدِ ثانیه ها خوب شود؟
شهر هم غرقِ هم‌آغوشیِ باران باشد؟

"امید صباغ نو"
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Friba~
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا