متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران اشعار دایره مرگ|Z.M.SHکاربرانجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Z.Mirhasani
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 316
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Z.Mirhasani

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
1,571
امتیازها
9,653
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #1
مجموعه اشعار دایره مرگ​
شاعر:
Z.M.SH


«کابوس»


مرا کرده حیران کابوس شب هایم
نمی دانم چه کنم با ارزوهایم
لانه کرده درد دلی در جانم
فرو رفته همچو خنجری بر جانم
چه کنم ای دل که آرام شوی
همچو دریای بامداد بی تلاطم شوی
می بینم در کابوس شب هایم
دایره ای سرخ در میان اتاقم
فرو رفته اتاقم در تاریکی
نمی بیند دیده ام در این تاریکی
بریده شده است نفس هایم
کشیده شد زنجیر بر دستهایم
زدم فریادی پر درد
نوش کردم جامی درد
ناگه پریدم ز خواب
دانستم که دیده ام کابوس در خواب
کشیدم دستی بر صورتم
دیدم در آیینه صورت سرخ فامم
افتاد بر دلم دلهره ای ترسان
گشت بدنم لرزان و ترسناک
افتاد بر کمرم عرقی سرد
گشت جانم سرد و دردمند
دست نهادم بر روی مصحف
آرام گشت قلبم ز مصحف
باز کردم لب و...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Z.Mirhasani

Z.Mirhasani

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
1,571
امتیازها
9,653
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #2
«دیوار»

نشسته ام چهارزانو در کنج اتاقم

می کنم نگاه به دیوار رو به رویم

می زنم حرف برای اسباب اتاقم

می شنوند از من درد دل هایم

نه می گویند سخنی همچو تیز

نه می کنند حرکتی همچو تیغ

می گویم سخن ها برای دیوار

ندانم کسی را همچو دیوار راز دار
 
امضا : Z.Mirhasani

Z.Mirhasani

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
1,571
امتیازها
9,653
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #3
«جسم بی روح»

خدایا!گرفتی در آغوش مرا

زدی بوسه ای بر گونه ام

آمدم در دنیایت

دیدم گوناگونی دردهایت

گشتم سرگردان و حیران

گشتم دیوانه ی عالم و رسوا

بخشش خواستم وعطا

اجابت کردی دردو بلا

کردم التماس بر رویت

بستی دیده بر رویم

خواستم بگویم چیزی

ناگه زدی ضربتی کاری

که نگویم از درد حرفی

اکنون مانده ازمن جسم بی روحی​
 
امضا : Z.Mirhasani

Z.Mirhasani

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
1,571
امتیازها
9,653
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #4
«عشق»

گر صبر کنی می رسد زمانش

می نوشی جام عاشقی را

چو فرهاد مجنون

می شکافی دل سنگ را

شوی عاشق و مجنون

شوی دیوانه و حیران

کاش شوند همه ی عالم عاشق

ببینند همه ی دنیارا به عشق
 
امضا : Z.Mirhasani

Z.Mirhasani

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
1,571
امتیازها
9,653
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #5
«عالم»

می شکند قلبم از بشر

چرا که بریدند ریسمان خویشتن

دل نمی سپارم به عالم

چو کرده مرا دیوانه این عالم​
 
امضا : Z.Mirhasani
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا