نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

قفسه کتاب >>}~•تیکه‌ی فیلم و کتاب•~{<<

  • نویسنده موضوع Saba Abbasi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,124
  • بازدیدها 13,650
  • کاربران تگ شده هیچ

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #551
چرا آدم مجبور است مدام بین دو یا چند چیز یکی را انتخاب کند؟ چرا ناچار است مدام تصمیم بگیرد و بر سر این تصمیم ها با خودش جدال داشته باشد؟ بخش هایی از وجودش را به نفع بخش های دیگری سر ببرد و قربانی کند و سال ها بعد بفهمد تصمیمش اشتباه بوده، اثرات تصمیمش مثل ترکش های خمپاره به گوشه های زندگی خودش و بقیه خورده و زندگی خودش و بقیه را به گند کشیده.
هر تصمیم اشتباهی مثل زنجیر، اشتباهات بعدی را به دنبال داشته است؟ سال ها بعد وقتی بر می گردد و پشت سرش را نگاه می کند، این زنجیر می پیچد دور حلقش و راه نفسش را تنگ می کند و از خودش بپرسد که چرا آدم می تواند زندگی بقیه را خراب کند و می تواند روح و روان دیگران را چنان بخراشد که این خراش تا پایان عمر همراه آن دیگری باشد و التیام پیدا نکند؟

... سعی نمی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #552
در سال هایی که جوان تر و به ناچار آسیب پذیرتر بودم، پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزه مزه می کنم. وی گفت: "هر وقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همه ی مردم مزایای تو رو نداشته اند."...!

... به هوش که اومدم خودم را کاملا بی کس حس کردم. بلافاصله از پرستار پرسیدم که پسره یا دختره. وقتی بهم گفت دختره سرم رو برگردوندم و زدم زیر گریه. گفتم خیلی خب، خوشحالم که دختره. امیدوارم که خل باشه. واسه ی این که بهترین چیزی که یک دختر تو این دنیا می تونه باش ، همینه، یک خل خوشگل ...!

... هیچ آتش یا طراوتی قادر نیست با آنچه آدمی در قلب پراشباح خود انبار می کند برابری کند...!

... گتسبی دستش را دراز كرد تا يك مشت هوا به چنگ آورد تا جزئی از نقطه ای را كه وجود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #553
نمی‌دانی چطور به آنها که دوست‌شان می‌داری عشق بورزی تا وقتی یکباره ناپدید می‌شوند. بعد می‌فهمی چقدر از غصه‌هاشان دور بوده‌ای، چقدر همیشه به خود مشغول بوده‌ای، به ندرت درِ دلت را گشوده‌ای، در شبکه‌ی بده بستان‌های خودت کار می‌کرده‌ای.
هر جا بود، این فکرها با او بود. چشم‌ها، ذهن‌، و تن. حواس‌پرت میان خیابان‌های پست و بلند شهر بالا و پایین رفت، با این فکرها خواروبار خرید و لوازم, و یک جایی لا‌به‌لای این فکرها بازی کرد، توی سالن دراز، میان قفل‌ها، ابزارها و ظرف‌های بلور.
چرا از شرم سرت را به دیوار نکوبی؟ چرا مرگش را بپذیری؟ یا داغش را چشیده و لب ورچیده تسلیمش شوی.
چرا از او دست بکشی وقتی می‌توانی در سالن راه بروی و کاری کنی تا او را جایی همین نزدیکی قرار دهی؟
با خودش فکر کرد، فروتر برود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #554
من یک کاناپه‌ معمولی هستم. نه‌خیر، شکسته‌نفسی نمی‌کنم. از چی درست شدم؟ از کمی چوب، چند تا فنر، کمی موی اسب و مختصری پارچه. حالا خواهید گفت: «اما این دروغ محض است. هرچه باشد، بالاخره تو آن کاناپه معروفی.» خب بله. درست است. وقتی نزدیک به نیم قرن جزو وسایل درمان یک روان‌کاو کار کرده باشی، یک چیزهایی هم به تو اضافه می‌شود: خون، عرق و اشک. اشک خاطرات و عرق کار سخت ذهنی. قضیه‌ خون یک مورد خاص بود. بعدا بیش‌تر درباره‌اش خواهم گفت و وقتی این روانکاو نه یکی از این روانکاوان معمولی، بلکه زیگموند فروید باشد، در اینصورت شاید هم واقعا کاناپه، یک کاناپه معمولی نباشد. موافقم، اسمم را بگذارید: کاناپه‌ معروف. در کمال تواضع و فروتنی البته و حالا که این‌قدر دوستانه می‌پرسید، بله، می‌توانم یک چیزهایی درباره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #555
دادستان: ما یه تصویری از یه آدم برای خودمون درست می کنیم و نمی ذاریم از اون تصویر خارج بشه. می دونیم این آدم این جور و اون جور بوده، و هر چیزی ممکنه توی این آدم رخ بده، ما تحملش رو نداریم تغییر بکنه. خودتون دیدین، حتی همسرش هم تحمل نداره؛ همسرش اون رو همون جوری می خواد که بود، و به اینم میگه عشق.
وکیل مدافع: ولی ازتون خواهش می کنم، آقای دادستان
دادستان: ما آمادگی آدم های بی نام، آدم های زنده رو نداریم، ما آروم نمی گیریم، تا این که طرف رو محکوم کنیم به داشتنِ نامی که دیگه مصداق نداره ...!

***
... دادستان: اگه شما در مورد یه آدم فقط اون کارهایی رو باور کنین که واقعاً انجام شون داده، دکتر عزیزم، در این صورت هیچ وقت نمی تونین اون آدم رو بشناسین. شما هم با این تقاضاتون برای تمام حقیقت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #556
ما از اون آدم‌هایی هستیم که مسائل رو تا آخر مطرح می‌کنن، تا اون‌جایی که دیگه کوچک‌ترین امیدی زنده نمونه، حتی یه امید کوچیک که خفه نکرده باشیم. ما از اون آدم‌هایی هستیم که هرجا به این امید شما، امید عزیز شما، امید کثافت شما بربخوریم، می‌پریم روش و خفه‌ش می‌کنیم...!

... همه‌ی آن‌ها که می‌بایستی می‌مردند، مرده‌اند. همه‌ی آن‌ها که به چیزی اعتقاد داشتند و همه‌ی آن‌ها که به خلاف آن چیز اعتقاد داشتند حتی آن‌هایی که به هیچ چیز اعتقاد نداشتند و بدون اینکه بفهمند خود را در این واقعه گرفتار دیدند. همه مُرده، یکسان، خشکیده، بیهوده، پوسیده. و کسانی که هنوز زنده‌اند، به تدریج آن‌ها را فراموش می‌کنند و نام‌هایشان را به اشتباه می‌گویند...!


آنتیگون / ژان آنوی / مترجم: احمد پرهیزی
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #557
پی‌پی: دنیا پر از چیزهاییه که منتظرن کسی بیاد و اونا رو پیدا کنه و این دقیقا همون کاریه که یک «چیزپیداکُن» انجام می‌ده ...!


... آنيكا مشتاقانه پرسيد: تو اينجا تنها زندگی‌ می‌ كنی‌؟
پی‌ پی‌ جواب داد: معلومه كه نه! اسب و آقای‌ نيلسون هم با من زندگی‌ می‌ كنن.
- آره اما منظور من اينه كه تو پدر و مادر نداری‌؟
پی‌ پی‌ با خوشحالي گفت: نه، ابدا.
آنيكا پرسيد: اما وقتی‌ موقع خواب می‌ شه، كی‌ به تو می‌ گه به رختخواب بری‌ يا كارهای‌ ديگه شبيه به اين رو كی‌ برات انجام می‌ ده؟
پی‌ پی‌ گفت: خودم به خودم می‌ گم. اول خيلی‌ دوستانه، بعد اگر هنوز تصميم نگرفته بودم بخوابم، دوباره با عصبانيت می‌ گم و اگر باز هم گوش نكردم منتظر يك اردنگی‌ می‌ شم. فهميدی‌؟...!

پی‌ پی‌ جوراب بلند / آستريد ليندگرن / مترجم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #558
رفتن به انسان آرامش می بخشد. در رفتن نیرویی تسکین بخش وجود دارد. پیوسته قدم از قدم برداشتن، آن هم همراه با حرکت همزمان و هماهنگ دست ها، بالا رفتن سرعت تنفس و افزایش آرام تپش قلب و فعالیت های اجتناب ناپذیر چشم و گوش برای تشخیص جهت و حفظ تعادل، حس کردن نسیم گذران و آرامی روی پوست بدن، همه و همه اتفاقاتی هستند که جسم و روح را به نحوی اجتناب ناپذیر به یکدیگر نزدیک می کنند و روح را حتی اگر خموده و زخم خورده باشد، رشد می دهند و وسعت می بخشند...!

... وقتی حتی همین حیاتی ترین آزادی هم از کسی گرفته می شود، یعنی آزادی این که هنگام قضای حاجت از دیگران فاصله بگیرد، هر آزادی دیگری بی ارزش و بنابراین زندگی بی معنی است.
در چنین وضعیتی مردن بهتر بود. وقتی "یوناتان" به این نتیجه رسید که روح آزادی انسان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #559
روزنامه ها اکنون عکس های جنگی خشن چاپ می کنند، چون تاثیر این عکس ها، جز در مواردی نادر، آن چیزی نیست که قبلا تصور می شد. روزنامه ای مثل ساندی تایمز به چاپ عکس های تکان دهنده درباره ی ویتنام یا درباره ی ایرلند شمالی ادامه می دهد و در ضمن از لحاظ سیاسی حامی سیاست هایی است که مسئول این خشونت اند. به این دلیل باید بپرسیم: این قبیل عکس ها چه تاثیری دارند؟

بسیاری بر این عقیده اند که چنین عکس هایی ما را به طرز تکان دهنده ای به یاد واقعیت می اندازند، واقعیت زنده در پس انتزاع های نظریه های سیاسی، آمار کشته شدگان یا بولتن خبری. همچنین کسانی ممکن است بگویند چنین عکس هایی روی پرده ی سیاهی چاپ شده که در برابر آنچه ترجیح می دهیم فراموش کنیم یا نمی خواهیم بدانیم کشیده شده است. ... اما این عکس ها ما را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #560
چه کسی گفته انتقام را اگر به صورت گرم شده بخورید، خوشمزه است؟ ... آیا آن را به صورت نمکسود، آبپز، فریز شده، ... امتحان کرده اید؟ هرکدام دارای طعم خاص و هر کدام به اندازه ی کافی سیرکننده است. علاوه بر آن باید به این نکته هم توجه داشته باشید که بعد از یک انتظار طولانی، اشتهای انسان تحریک میشود...!

... من همیشه آرزو داشتم نقاش شوم اما از آنجایی که کشور ما شبیه گورستانی است که استعدادها در آن دفن میشون و برای جلوگیری از موفقیت انسان در زمینه ای که دوست دارد و میتواند موفق شود، سنگی جلوی پای او می اندازد، حتی فرصت امتحان خودم هم پیش نیامد.

نتوانستم وارد دانشگاه شوم. به طور تصادفی نمره هایم با نمرههای قبولی مدرسه ای مطابق شد و با سختی موفق به گرفتن دیپلم شدم. فکر میکردم زندگی، دانشجو بودن،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
398
پاسخ‌ها
123
بازدیدها
13,618

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا