...اين شكم من از حيف حيف هاى كه سر سفره غذا مى گويم اين قدر بزرگ شده. هى زن و بچه ها نخوردند و من گفتم حيف است و خوردم...!
...جناب شهبازى كار بسيار خوبى كرديد كه زديد زير گوش من. آويزه گوشم شد تا هر روز بزرگ و بزرگ تر شوم. آن قدر بزرگ كه خطاى زيردستانم را ناديده بگيرم ...!
"بازنشستگى و داستان هاى ديگر"/ محمد محمدعلى