فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار سهراب سپهری

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,188
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #141
دوست را
زیر باران باید دید

عشق را
زیر باران باید جست
 

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,188
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #142
تو ...

به اندازه‌ی "پروانه شدن" زیبایی ...
 

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,188
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #143
من به آغازِ زمین نزدیکم.
نبض گل ها را می گیرم.
آشنا هستم
با سرنوشت ترِ آب،
عادتِ سبزِ درخت!

روح من گاهی از شوق ،
سرفه اش می گیرد
روح من گاهی ،
مثل یک سنگِ سرِ راه
حقیقت دارد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

Bita

نویسنده ادبیات
سطح
33
 
ارسالی‌ها
5,104
پسندها
25,188
امتیازها
67,173
مدال‌ها
51
  • #144
آسمان پرشد از خال پروانه های تماشا
عکس گنجشک افتاد در آبهای رفاقت
فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد غریزه
باد می آمد از سمت زنبیل سبز کرامت
شاخه مو به انگور
مبتلا بود
کودک آمد
جیب هایش پر از شور چیدن
ای بهار جسارت
امتداد در سایه کاج های تامل
پاک شد...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #145
پنجره ای در مرز شب و روز باز شد
و مرغ افسانه از آن بيرون پريد
ميان بيداری و خواب
پرتاب شده بود.
بيراهه فضا را پيمود
چرخی زد
و كنار مردابی به زمين نشست
تپش هايش با مرداب آميخت
مرداب كم كم زيبا شد
گياهی در آن روييد
گياهی تاريك و زيبا
مرغ افسانه سينه خود را شكافت
تهي درونش شبيه گياهی بود
شكاف سينه اش را با پرها پوشاند
وجودش تلخ شد
خلوت شفافش كدر شده بود
چرا آمد ؟
از روي زمين پر كشيد
بيراهه ای را پيمود
و از پنجره ای به درون رفت
مرد، آنجا بود
انتظاری در رگ هايش صدا مي كرد
مرغ افسانه از پنجره فرود آمد
سينه او را شكافت
و به درون او رفت
او از شكاف سينه اش نگريست
درونش تاريك و زيبا شده بود
و به روح خطا شباهت داشت
شكاف سينه اش را با پيراهن خود پوشاند
در فضا به پرواز آمد
و اتاق را در...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا