نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

وان شات وان‌شات یغما | Wonder کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Wonder
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 255
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Wonder

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
6,171
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #1
بـــنــــام او


وان شات "یغما"

نام رمان: کافه اسپرسو
نام نویسنده: مریم علیخانی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
خلاصه:
شکیبا شیبانی، هنرپیشه معروف سینما، در اثر آشنایی با یک خواننده گمنام دچار عشقی نامتعارف می‌گردد، عشقی که از تاثیر یک صدای دلنشین آغاز می‌شود و به یک رسوایی منجر می‌گردد. رسوایی که انتهایش تنهاییست و از دست رفتن اعتبار و شهرتی که سال‌ها برایش تلاش کرده؛ اما او تقدس عشق را طور دیگری معنا می‌کند.
پست های استفاده شده:۳و۵(بخشی از آن)، ۴کامل
 
امضا : Wonder

Wonder

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
6,171
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #2
خاطرات آن روز که دست تقدیر کتاب زندگیم را خط خطی کرد در حبابی از شک و تردید بیاد می آورم. بعد از ساعتها فرو رفتن در انچه من نبودم با ارایشی غلیظ، پد را با عجله روی صورتم کشیدم. گیتی حرف میزد، درباره ی کار بود؟
-اینجایی که داری میری کجاست دقیقا؟ همش کار داری برامون...
همانطور که انبوه وسایل درون کیفم را جابجا میکردم با کلافگی گفتم:
-با وزیری قرار دارم...گیر دادیا!
ابرویی بالا انداخت و خندید. با براش های روی میز ور میرفت.
-این وزیری هم برات تور پهن کرده ها! غافل نشی!
کلافه تر گفتم:
-کدوم تور؟ میخوام فقط بهش اهنگارو بفروشم همین!
با عجله از انجا رفته بودم، نمی دانم شاید اتفاقات مهمی انروز افتاده بود که الان بیاد نمی اوردم. حرف های زیادی گفته شده بود و من هیچ یک را بخاطر نداشتم. ذهن ادمی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wonder

Wonder

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
6,171
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #3
نگاهش عمیق و پلید بود، دست زیر چانه زدم و به چشمانش زل زدم. خنده ی کجی کرد و سر پایین انداخت. دوباره اویزان فندکش شده بود. چشم از او گرفتم و منو را نگاهی انداختم و بی حوصله گفتم:
-اون اهنگا بخشی از زندگی منن...دلم نمی خواد یه صدای بی معنی بخونتشون. انگشت اشاره ام را به نشانه ی تهدید تکان میدادم.
- و البته میدونی که تا خواننده رو تایید نکنم خبری از اهنگ نیست جناب!
خندان پشت میز و روبرویم نشست. فندک فلزی در دستش تاب میخورد.
-میدونم...میدونم چه اخلاق گندی داری!
یکی از دستانش در جیب شلوار و نگاهش در افق خیابان محو شده بود. گارسون اماده برای گرفتن سفارش کنارمان ایستاد.
-خوبه!...من یه افوگاتو میخورم و شما؟
با پوزخندی رو به من گفت:
-هرچه بانو بخورند!...
گارسون چشمی گفت و رفت. بی حوصله تر از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wonder

Wonder

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
6,171
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #4
اولین چیزی که با دیدنش فریاد زده شد معذب بودنش بود. انگار که نمی خواهد اینجا یا هر جا که ما باشیم باشد. صندلی ای برداشت و گیتار در بغل کمی دورتر و روبرویمان نشست. بدون توجه به من با دستبند سیاه روی مچش ور میرفت. نگاهم روی خالکوبی خطی اش افتاد و ابرویم را بالا برد. رو به وزیری نگاه نامطمئنی انداختم.
-دوستمون اماتور تر از چیزی که می گفتی به نظر میرسه!
با حرفم اخمی نازک روی صورتش نقش بست. وزیری کامل به سمت او چرخیده بود و با نگاهی تحسین امیز براندازش میکرد. سیگاری گوشه ی لبش گذاشت و با آن فندک طلایی روشنش کرد. با پوزخند گفت:
-آماتور!...این پسر خوده جادوئه...یغما بخون برامون!
پسر یغما نام گیتار را از کیفش دراورد و شروع به زدن کرد. وزیری انگار که در خلسه باشد چشم بست و ارام مشغول سیگارش شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wonder
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا