- ارسالیها
- 4,269
- پسندها
- 100,341
- امتیازها
- 74,373
- مدالها
- 52
- نویسنده موضوع
- #71
حالا باز یه زمانی رو باید بذارم برای جمع کردنِ این موضوعات :)بله دقیقاً حاملگی رو خوب اومدی
مرسی که انرژی میدی.
انقد هم قلیون نکش ضرر داره
جاش هندونه بخور
حالا باز یه زمانی رو باید بذارم برای جمع کردنِ این موضوعات :)بله دقیقاً حاملگی رو خوب اومدی
کدوم گفت و گو؟جدی یه نظر راجع به رمانت تو گفتگوها فرستادم مثل اینکه ندیدی. گفتم شاید جاش نباشه اینجا بگم.
بالاخره خوندم
جبران همه این مدت بیمعرفتیو نخوندن رو کردم افسانـــــــه
خیلی وقت بود قول دادم بخونم و نخوندم اما امروز اومدم و همه رو خوندم
حالِ دلم، ذهنم خستگیم همه رفع شد.
چه کنم دلم تنگ شد برات اومدم سراغ انکار خودت نبودی غر بزنم اومدم انکار خوندم.
برای یک ساعت از کل زندگیم دور شدم
غرق شدم بین مهنا و حافظی که دنیاشون خیلی با همه مشکلات قشنگه.
دوستشون دارم حالم خوب میشه وقتی میخونم این قشنگترین عاشقانهای ساختی.
نقدمو نوشتم سیو کردم هر وقت همخوانی شروع شد میذارم اینجا
هر...
حتما میخونم این چند صفحه مگه میشه لذت نبرد از این رمان زیبامرسی که خوندی مهدیه جانم
امیدوارم لذت برده باشی
ان شاالله در ادامه پاسخ تمام سوالهات داده خواهد شد
و این که هنوز تا صفحه سی و نه چندین صفحه مونده که نخوندی. اون ها رو بخونی دستت میاد کم کم که قضیه از چه قراره ^^
تهش رو والا هنوز خودمم بهش فکر نکردم. :)
باید دید چی پیش میاد
سلام
حالتون خوبه؟
من باز اومدم
با کلی غرغر
این همه پست همراهم بودید
چه خبرتونه
نه میخوام بدونم
چه خبرتوووووووونه؟
شما خسته نشدید عایا؟
بابا چه حوصله ای دارینا
حالا که انقد حوصله تون گل و بلبله لطف کنید انگشت مبارک رو یکم قرش بدید رو این صفحه کلیداتون
به من بگید که
به نظرتون انکار اخیراً حالش چطوره؟
فکر میکنم دیگه کم کم دستتون اومده چی به چیه قضیه
نه؟
میخوام بدونم به نظرتون در ادامه چه میشه؟
حالا همتون میاین یه هارهار میزنین
بعدم میگید واو لعنتی انکار رو جوری بنویس تموم نشه
s-a-h-a-r
Ghazal Naroee...
سلام افسانه جانم
خب نویسندهای که خوب مینویسه، رمانش به دل میشینه رو باید دنبال کرد!
اول بگم از توصیفات قوی، خصوصا احساسات که آدم انگشت به دهن میمونه با این حجم وسیع دایره لغاتت!
بعد اینکه الان گره حافظ و مهنا باز شده.
حافظ حق داشت برخورد کنه؛ اما حق اونهمه کتک و وحشی بازی و قضاوت رو نداشت وقتی مهنا رو از بچگی میشناخت!
از نظر من منطق رمان خیلی بالاست چون تصمیم مهنا به شدت عاقلانه بود.
از اینها بگذریم... خیلی مشتاقم بدونم چی میشه چون اصلا اون چیزی که برتم تعریف کردی رو یادن نیست و چیزهایی که یادمه با داستانت خیلی فاصله داره. در گفتار یه چیز ساده ولی در داستانت پراز پردازش عالی و حس قوی!
دیشب همزمان با خوتدن پستها به این فکر میکردم...
سلام
حالتون خوبه؟
من باز اومدم
با کلی غرغر
این همه پست همراهم بودید
چه خبرتونه
نه میخوام بدونم
چه خبرتوووووووونه؟
شما خسته نشدید عایا؟
بابا چه حوصله ای دارینا
حالا که انقد حوصله تون گل و بلبله لطف کنید انگشت مبارک رو یکم قرش بدید رو این صفحه کلیداتون
به من بگید که
به نظرتون انکار اخیراً حالش چطوره؟
فکر میکنم دیگه کم کم دستتون اومده چی به چیه قضیه
نه؟
میخوام بدونم به نظرتون در ادامه چه میشه؟
حالا همتون میاین یه هارهار میزنین
بعدم میگید واو لعنتی انکار رو جوری بنویس تموم نشه
s-a-h-a-r
Ghazal Naroee...