متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشتهٔ رویاهای تلخِِ نرسیدن |نرگس برزن،کاربرانجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
مرا به خاطر بیاور و باز به چشمانم خیره شو!
بیا این‌بار رویای بهم رسیدنمان را حقیقی کنیم.
بیا این‌بار معشوقه‌ات را تنها نگذار! بیا و نگذار فقط تو را در رویا ببینم!
جان جانانم، من دیگر تحمل این همه تلخیِ نرسیدنمان به هم را ندارم. بیا و تمام تلخی‌ها را از زندگی من بگیر...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #12
***
شنیدن صدای موج‌ها، بوی نم ساحل و تماشای غروبی زیبا در کنار دریا، آن هم وقتی چشمان تو در کنار چشمان من امواج را نظاره‌گر هستند؛ این آرامشی آمیخته با عشق و زیبایی‌ست!
کاش این لحظه‌ها طولانی‌تر شوند!
چشمانم را باز می کنم. نه صدای موجی هست، نه بوی نمِ ساحل، نه غروبی در کنار دریا و نه چشمان تو...
من باز هم فقط رویای تو را دیدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #13
***
روزهای تلخی است؛ وتو تلخ ترین رویای شیرین من هستی!

کاش کمی مرا دوست داشتی.
آن‌وقت طعم رویای من، این‌همه زهر نمی‌شد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
هر چه روی خاطرات خاک ریختم، باز هم از زیر خاک‌ها جوانه زدند.
انگار قصد عذابم را دارند. من نمی‌خواهم تا آخر عمر کوله‌ی سنگین خاطرات را حمل کنم!
خاطراتی که یک روز بخش شیرینی از زندگی‌ام بودند و بارها در رویاهایم با آن‌ها زندگی کردم؛ اکنون تبدیل به کابوسی تلخ شدند و به جای خنده، گریه را مهمان چشمانم می‌کنند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #15
***
این روزها، بی‌رحم‌ترین احساسی که وجودم را گرفته، دلتنگی‌ست!

همین احساس، باعث می‌شود بارها تو را تجسم کنم و رویا‌های جدیدتری از تو بسازم.
این‌بار، واژه دلتنگی همراه با نرسیدنم به تو، هم‌آوا شدند! هردو قصدشان این است که رویاهای من را تلخ کنند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #16
***
رویای من چه شیرین می‌شد اگر با رسیدنم به تو تحقق پیدا می‌کرد...
امّا رویای من در این روزها، طعمی تلخ دارد و از نرسیدن‌ها اشباع است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #17
***
دفترِ دردهای مرا دیده‌ای؟ در خط‌به‌خط نوشته‌هایم، یادِ تو موج می‌زند!
اشک‌های خشک‌شده‌ام بر روی صفحاتش را دیده‌ای؟ بارها سرم را بر روی همین دفتر نهادم و تو را در رویا‌هایم دیدم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #18
***
قرار بود از رویاهای شیرینم واقعیت‌های شیرین بسازم و به تک‌تک‌شان دست پیدا کنم.
قرار بود رویاها به من خواستن، توانستن است را یاد دهند؛ امّا رویاها به من یاد دادند همیشه هم خواستن، توانستن نیست!
گاهی نرسیدن‌هایی آغشته با تلخی‌ست...
به من یاد دادند بلندپروازانه در رویاها سیر نکنم؛ چون بلندپروازی‌ها اغلب محال هستند!
به گمانم رویای رسیدن به تو بلند پروازیِ محالی بود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #19
***
من با جوهرِ قلبم برای تو می‌نویسم؛
و از چشمانم برایت رودخانه‌ای خروشان به راه می‌اندازم.
این همان قلبی است که نگرانش بودی.
این چشم‌ها، همان‌هایی هستند که برایت زیباترین بودند.
امّا حالا چه شد که این قلب، آن شب از تپش ایستاد؟
چه شد که چشمانم تبدیل به دریای خون شدند؟
اصلاً به من بگو چرا حق دیدن رویت را تنها در رویاهایم دارم؟
چرا نمی‌توانم نفس کشیدن‌هایت را در واقعیت ببینم؟
چرا قصه‌ی ما این‌‌همه تلخ شد؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #20
***
این آسمان و اَبرهایش از جانم چه
می‌خواهند؟
هر دفعه من را یاد تو می‌اندازند و در گذشته غرقم می‌کنند...

باز دلِ تنگم، تنگ‌تر و کوچک‌تر می‌شود. چاره چیست جز این‌که چشمانم را ببندم تا تو را در رویا کنار خود تصور کنم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا