متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشتهٔ رویاهای تلخِِ نرسیدن |نرگس برزن،کاربرانجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
من را می‌شنود و با اشک‌های وجودش، دردهایم را بر سفیدی‌های قلبِ دیگری گریه می‌کند.
آن یکی هم خوب می‌شنود و بر قلب سفیدش جای می‌دهد!
هست و نیست رویاهایم و نبودن‌هایت را می‌دانند؛ امّا تو نمی‌دانی!
من اطمینان دارم اگر کسی دیگر به جای آن‌ها بود، از شنیدن دردهایم دق می‌کرد، یا شاید هم من را درک نمی‌کرد.
پس به سلامتی دفتر و قلمم که من، رویاهایم، دردهایم و نرسیدن‌مان به هم را با تمام وجود می‌شنوند و همدم تنهایی‌هایم می‌شوند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
درد عمیقی در وجودم زبانه می‌کشد و تو از آن ناآگاهی!
این روزها برایت رویایی بی نام و نشان هستم.
می دانم اگر از احساسات قلبم باخبر بودی، باز هم مثل هم‌اکنون من را نمی‌خواستی!
آخر من می‌دانم که نخواستنِ وجودم از قلب تو بعید نیست...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
عجب بغض سنگینی امشب مهمان گلویم شده است...

چقدر دلم برای خودم و وقلب پاره‌پاره‌ام می‌سوزد و هیچ مرهمی را نمی‌یابم که به این سوختن‌ها پایان بدهد‌!
من هنوز هم هم‌چنان در رویایِ رسیدن‌ها سَر می‌کنم.
با همین رویاها، گاهی دل سوخته‌ام را آبیاری می‌کنم تا غبار خاکسترها کمتر شوند!
امّا حقایق، باز هوای قلبم را خاکستری می‌کنند‌‌ و طعم زهرآگین زندگی‌ام را یادآور
می شوند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
روزها بی‌رحمانه می‌گذشتند و دخترکی تنها، منتظر معجزه‌ای از جانب عشقش بود‌...
چه کسی باید به او می‌گفت که عشق تو، بی‌رحم‌تر از روزهای تنهایی‌ات است؟
باید می‌فهمید که نباید دیگر در رویای رسیدن به او سیر کند!
امّا هیچ کس حق گرفتن رویاهای شیرینش را ندارد.
او که در دنیای واقعی از تلخی‌ها و نرسیدن‌ها اشباع است؛ حداقل بگذاریم رویاهایش شیرین باشد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
ای رویاهای شیرین! بیایید و مرا از چنگال غولِ حقایقِ تلخ برهانید!
من زندانی شده‌ی دست روزگاری هستم که هر لحظه کامم را زهرآگین‌تر می‌کند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
گاهی قرار نیست رویاها در بستر واقعیت جریان یابند و طعم زندگی را شیرین کنند.
گاهی رویاها در حد همان رویا و خیال باقی می‌مانند و تبدیل به حسرتی تلخ می شوند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
اندکی مرا از تلخی‌ها فاصله دِه!
بگذار نفسی تازه کنم تا برای اشک ریختن‌های دوباره، جانی بگیرم.
رویاها بیایید و به حقایق شیرین تبدیل شوید!

و کامِ همیشه زهرم را هم‌چون عسل شیرین کنید...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
خبر داری برای دیدنت به خداوند التماس می‌کنم؟
فقط همان خدا داند که دلم گرفتار چه بلایی شده است که حتی به دیدنت در رویا هم راضی شده‌ام!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
می‌شود این روزهای سرشار از پریشانی به اتمام رسند؟

هر روز در انتظار پایان این تلخی‌ها هستم و پایانی برای‌شان نمی‌بینم!
نکند باید تا آخرین نفس تنها در رویا شادی را لمس کنم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن

نرگس برزن

شاعر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
307
پسندها
4,038
امتیازها
16,633
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
حالا که این دنیای سرد را بیشتر از قبل شناختم، پشیمانم که چرا به خاطر ورود به آن به شکم مادرم لگد زدم!

روز‌به‌روز سایه‌ی سردی‌ها در سقف آسمان رویاهایم گسترده‌تر می شوند و هیچ شعله‌ی امیدی را نمی‌یابم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : نرگس برزن
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا