متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان تیرمستی | FATEME078 انجمن یک رمان

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
64,247
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #61
نمی‌دونم سال بعد، چی انتظارِ تیرمستی رو می‌کشه اما مسیر درخشانی رو براش تصور کردم و ٩٩/٩ درصد مطمئنم که اتفاق‌های خوب، نصف زیادش سهمِ فاطمه٠٧٨ای هست که حسابی واسه‌ی عزیزکرده‌ش وقت گذاشته و زحمت کشیده.
من حامد رو دوست دارم چون هیچ‌کی‌و مثل حامد ندیدم که این‌همه قشنگ، یه نفر رو دوست داشته باشه. هیچ‌کی مثل حامد، این‌قدر متفاوت و جذاب نیست که شب بیدار بمونه تا یه روزِ قشنگ رو برای زویا رقم بزنه. حامد، از اون آدم‌هاییه که می‌شه هم به عنوان یه دوست روش حساب کرد که بدون قضاوت گوش میده. هم مثل یه پدر که آغوشش همیشه به‌روت بازه و هم مثل یه عاشق که تمامِ سختی‌ها رو به‌جون خریده تا کسی که دوستش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • #62
الان، 2 شهریور 1400روز سه‌شنبه ساعت 15:08، واس اولین بار دارم یه پست از گفتمان آزاد رو با حرفام پر می‌کنم و حقیقتا ذهنم خالی خالیه و می‌خوام از اول رمان حرف بزنم تا آخرش. من منتقد نیستم و فقط سعی می‌کنم حسم رو منتقل کنم.
نمیدونم یه شب چرا بیدار بودم و تو پروف تو چیکار می‌کردم؛ رفتم سمت درباره‌ی پروفت و لینک چند تا از رمانایی که نوشته بودی رو باز کردم.
یادمه اون شب خیلی خسته بودم اما اسم تیرمستی و معنیش، عجیب منو سمت خودش کشوند.
اون شب چشام به زور نور گوشی باز بودن اما من ی چند پارتی از رمانت خوندم و بوکمارک کردم و هر شب قبل خواب حدود یه ساعت وقت میذاشتم که رمان تیرمستی رو بخونم.
زوج رویا و کاوه خیلی دوست داشتنی بودن؛ از اونایی بودم که می‌گفتم آسمون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,549
پسندها
64,247
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #63
الان، 2 شهریور 1400روز سه‌شنبه ساعت 15:08، واس اولین بار دارم یه پست از گفتمان آزاد رو با حرفام پر می‌کنم و حقیقتا ذهنم خالی خالیه و می‌خوام از اول رمان حرف بزنم تا آخرش. من منتقد نیستم و فقط سعی می‌کنم حسم رو منتقل کنم.
نمیدونم یه شب چرا بیدار بودم و تو پروف تو چیکار می‌کردم؛ رفتم سمت درباره‌ی پروفت و لینک چند تا از رمانایی که نوشته بودی رو باز کردم.
یادمه اون شب خیلی خسته بودم اما اسم تیرمستی و معنیش، عجیب منو سمت خودش کشوند.
اون شب چشام به زور نور گوشی باز بودن اما من ی چند پارتی از رمانت خوندم و بوکمارک کردم و هر شب قبل خواب حدود یه ساعت وقت میذاشتم که رمان تیرمستی رو بخونم.
زوج رویا و کاوه خیلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : FATEME078❁
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] ~naz

موضوعات مشابه

عقب
بالا