مهم درخواست معرفی آثار | انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع NEGIN_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 64
  • بازدیدها 3,302
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Hannaneh Mirbagheri

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/8/20
ارسالی‌ها
259
پسندها
1,165
امتیازها
6,713
مدال‌ها
8
سطح
9
 
  • #61
درخواست معرفی اشعار

نامردی را شایان مردان عالم دانستن، کار خوبان نیست
مردی به جنس مرام است و به جنس وجود انسان‌ نیست
پاشدن رنگ شرنگ به قاب نقاش حیله گر قشنگ نیست
ترکیب ناخالصی نبوَد کارساز و سازگاری بی سنگ نیست


#Hnnaneh
مجموعه اشعار منشِ نفس
 
امضا : Hannaneh Mirbagheri
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] NEGIN_R

Hannaneh Mirbagheri

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/8/20
ارسالی‌ها
259
پسندها
1,165
امتیازها
6,713
مدال‌ها
8
سطح
9
 
  • #62
درخواست معرفی رمان

خلاصه:
زندگی می‌گذرد؛ پس بخندیم تا خوش بگذرد.
خاطره‌های شیرین، همیشه چاشنی لبخندت می‌شوند، مثل قصه ما که سر دراز داشت و داستانمان هم که پر از حرف بود.
داستان ما از جایی شروع شد که مهاجرت من برایم خوش‌آیند شد. خوش‌آیند شد؛ چون با چهار نفر درست شبیه خودم آشنا شدم. قرار بود تو قصه من و اون چهار نفر اتفاقات زیادی رقم بخوره، اتفاقاتی که شروعشون از مدرسه بود!


برشی از رمان:
حرفم رو کامل نکرده بودم که منم توسط مبینا خیس شدم. برگشتم تا خیسش کنم اما آب نداشتم که یک‌هو هلیا از کنارم آبش رو روی مبینا پاشید!
نگاهی به هم کردیم و زدیم زیر خنده. کلاً هممون به طریق‌های متفاوت خیس شدیم.
مبینا خنده‌ش گرفت و گفت:
- ای لشکر صاحب زمان...
ملیسا ادامه داد:
- آماده‌ایم، آماده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Hannaneh Mirbagheri

NEGIN_R

مدیر بازنشسته
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
26/7/18
ارسالی‌ها
1,796
پسندها
64,262
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
26
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #63
سلام و درود
درخواست برای رمان مهره‌ی مات
خلاصه: مهره‌ی مات داستان مردی است که ناخواسته وارد یک بازی خطرناک شده است؛ اما بازی می‌کند تا عزیزانش را حفظ کند، مردی از جنس یک راز، خشمگین از گذشته اما امیدوار به آینده، داستان عشقی آمیخته با انتقام و کینه، داستان فراز و فرود زندگی مردی به نام آرش مردی به ظاهر خطرناک اما...

(مشغول خوردن صبحانه‌اش بود که باز هم ضرباتی به در زده شد و با اجازه‌ی آرش، چنگیز که مردی مسن با موهای سفید و هیکل تنومند و چهره‌ای آفتاب سوخته بود وارد اتاق شد و در کنار در ایستاد و گفت:
- صبح بخیر قربان.
آرش نگاهی به سر تا پای چنگیز انداخت و گفت:
- در رو ببند و بیا جلوتر.
چنگیز در را بست و چند قدم به جلو برداشت و در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

مدیر بازنشسته
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
26/7/18
ارسالی‌ها
1,796
پسندها
64,262
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
26
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #64
درخواست برای رمان سایه‌ی فونیکس

خلاصه:
دختری به ظاهر معمولی که به دلایلی به شخصیت درونی خودش پی می‌بره، او با پسری همسفر می‌شه تو این سفر اتفاق‌های زیادی به دامانش چنگ می‌زنه و سعی در گمراه کردنش داره‌. او با اتفاق‌های عجیب و غریبی رو‌به‌رو می‌شه که همه این‌ها اون را به چیزی که هست نزدیک‌تر می‌کنه.
گردونه روزگار یکی را با واقعیت درونی خودش آشنا می‌کنه و دیگری را درگیر جنون.
****
قسمتی از رمان:
***
هر لحظه ممکن بود جیغ بزنم، یک لحظه
همه چیز ساکت شد، دیگه صدای خرناسه شنیده نمی‌شد به نظر می‌اومد که رفته. اما سنگِ توی دستم هنوز نور می‌داد؛ بلند شدم تا از زیرزمین بیام بیرون که یک‌دفعه کسی کمرم رو گرفت. جیغ خفه‌ای کشیدم، دستش رو گذاشت روی دهنم،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN_R

Hannaneh Mirbagheri

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/8/20
ارسالی‌ها
259
پسندها
1,165
امتیازها
6,713
مدال‌ها
8
سطح
9
 
  • #65
سایه فونیکس با لینکی که فرستادید تضاد داره.
اگر اسم رمان تغییر کرده پست رو ویرایش بزن عزیزم♡






رمان هارو برای معرفی باید طبق توضیحات پست اول بفرستید.
خلاصه و...
لطفا پیگیری کنید عزیزان♡
ممنون جانم، پست ویرایش شد:)
(خلاصه اضافه شد)
 
امضا : Hannaneh Mirbagheri
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا