مهم درخواست معرفی آثار | انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع NEGIN_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 64
  • بازدیدها 3,343
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NEGIN_R

مدیر بازنشسته
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
26/7/18
ارسالی‌ها
1,796
پسندها
64,265
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
26
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
بسم الله الرحمن الرحیم



برای معرفی آثارتون در اینستاگرام و تلگرام یک رمان، اینجا درخواست بدید!

همانطور که می‌دانید رمان‌ها، دلنوشته‌ها و مجموعه اشعار شما در صفحات مجازی انجمن معرفی می‌شود. اما به دلیل زیاد بودن تاپیک‌ها گاهاً اثری معرفی نمی‌شد یا از چشم در می‌رفت. این تاپیک به این جهت ایجاد شده که شما عزیزان طبق چارچوبی که پایین‌تر توضیح دادم آثارتون رو اینجا قرار بدید تا در چنل و پیج معرفی شوند.


283454_mini64.gif رمان‌
* تاپیک رمان حداقل 20 پست را دارا باشد.
* اسم خودتان را با هشتگ قرار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN_R

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته بیوگرافی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/6/20
ارسالی‌ها
3,349
پسندها
13,524
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
سطح
20
 
  • #2
درخواست برای رمان دوگوی لجنی
خلاصه: دختر قصه‌ی ما تا چشم باز می‌کنه دنیاش رو بشناسه، درگیر اتفاقات می‌شه که شاید اگه اون اتفاقات نمی‌افتادن، الان مسیر زندگیش یه جور دیگه‌ای رغم می‌خورد؛ اما توی این مسیر تنها امید بود که اون رو برای جنگیدن با سرنوشت تشویق می‌کرد، و شاید همین امید باعث شد که اون رو محکم کنه و بتونه پس از سال‌ها، دوباره طعم شیرین خوشبختی رو بچشه.

تو دلم خدا رو صد هزار مرتبه به خاطر وجود مهتاب شکر کردم. اگه مهتاب نبود، من الآن از شدت درد و سختی مرده بودم. فکر مهتاب باعث شد، لبخند رو لبم بشینه؛ که مهتاب سریع گفت:
- کجای حرف‌های من خنده داشت؟ دختره‌ی دیونه اول آدم رو زجر میدی، بعدم می‌شینی برای من می‌خندی؛ بذار مرخص بشی؛ رفتیم خونه همه رو تلافی می‌کنی.
- چشم خانم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

Regina

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
21/8/19
ارسالی‌ها
1,866
پسندها
75,367
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
سطح
43
 
  • محروم
  • #3
درخواست برای مجموعه اشعار ع.ش.ق
سایه ی عشق بر زمین افتاد
آسمان همچو یک شقایق شد
دست بردم به سمت موهایت
سهم من گردش دقایق شد!

#مهدیه_بحرینی
مجموعه اشعار ع.ش.ق
 
امضا : Regina

Shadi.Roohbakhsh

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/3/19
ارسالی‌ها
1,876
پسندها
11,371
امتیازها
33,373
مدال‌ها
43
سن
22
سطح
20
 
  • #4
درخواست برای رمانِ دومان
تگ برگزیده


قدم می‌گذارد در هیاهوی تاریکی، جایی که ناخواسته از آن دور شده است.
قدم می‌گذارد در میان جمعیتی که او را نمی‌شناسند، اما او آن‌ها را به خوبی به یاد دارد.
قدم می‌گذارد میان راهی طولانی و دشوار، تا بجنگد برای کسانی‌که نمی‌شناسند او را اما او به خوبی می‌داند آن‌ها کیستند.
می‌داند که آن‌ها مردم سرزمینی هستند، که روزی او در میان آن‌ها می‌زیسته و به دنیا آمده بود. مردم سرزمینی که پدرش بر آن حکومت می‌کرد.

#sh.roohbakhsh
رمان برگزیده دومان
 
امضا : Shadi.Roohbakhsh

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #5
درخواست برای دلنوشته‌ی بغض تنهایی:)
نزدیکی‌مان از جنس مکانی است!
هر روز میبینمت...
هر روز نگاهم قفل نگاهت می‌شود...
اما دریغ از یک سخن،
یک لبخند،
یک اخم و حتی یک شکلک بچه‌گانه!
من اکنون حکم ققنوسی را دارم که می‌میرد، خاکستر می‌شود و دوباره زنده می‌شود؛
اما....
یک فرق کوچک در این میان هست!
من به جای یک سال، هر روز با یادآوری خاطرات می‌میرم و دوباره زنده می‌شوم.

#مریم_یونسی

دلنوشته‌‌‌ی بغض تنهایی|مریم یونسی کاربر انجمن یک رمان
 

Wheat

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
26/6/17
ارسالی‌ها
2,195
پسندها
10,288
امتیازها
39,473
مدال‌ها
23
سطح
20
 
  • #6
درخواست برای رمان اسی قصاب عاشق می‌شود


ممکنه از نظر ما قصابا آدمای سیبیل کلفت، بی‌احساس و خشنی به نظر بیان، اما همیشه همه چیز اون‌طور که ما فکر می‌کنیم نیست!
داستان ما بیانگر زندگی دوتا عاشقه؛ شیرین خانم و آقا اسماعیل که دل در گرو هم دارن ولی سطح تفکر و ظاهربینی آدما از هم جداشون می‌کنه، اگرچه به طور بامزه و شیرینی عاشق هم شدن اما معلوم نیست که در آخر به هم می‌رسن یا نه. باید ببینیم تقدیر برای اونا چه خوابی دیده!
دنیا رو نمیشه ساده گرفت؛ بعضی اوقات آینده‌ای رقم می‌خوره که هیچوقتِ هیچوقت فکرش رو نمی‌کردی!

به نظر شما آیا قصابا هم حق عاشق شدن دارن؟!

#gandom

[URL...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #7
درخواست برای رمان در حال ترجمه "یکی از ما نفر بعدیست"

گزارشگر درحالی‌که در ابتدای خیابان پیچ در پیچ جلوی ساختمانی سفید و گچ‌کاری شده‌‌ای ایستاده است، می‌گوید:
- صبح بخیر، لیزروزِن از اخبار کانال(شبکه) هفت‌ هستم، با گزارشی زنده از دبیرستان بِی‌ویو، جایی که دیروز دانش‌آموزان یکی از هم کلاسی‌های خودشان را از دست دادند. این دومین مرگ فجیع یک نوجوان، در این هجده ماه اخیر در این شهر کوچک است.
صحنه از روی گزارشگر به سمت دو دختر که یکی اشک‌هایش را پاک می‌کند و دیگری بی‌تفاوت و سرد است، می‌چرخد.
دختر گریان می‌گوید:
- این فقط...این فقط خیلی غم‌انگیزه، می‌دونی چیه؟ بعضی‌ اوقات این طور به نظر می‌رسه که بِی‌ویو طلسم شده باشه. اول سایمون³ بعدش هم این...
دختر دوم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Dark Angel

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/4/20
ارسالی‌ها
908
پسندها
15,819
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
سطح
24
 
  • #8
درخواست برای داستان کودک دروازه مخفی

مثل هر روز لب رودخانه نشسته بود و پاهایش را در آب گذاشته بود. به داستان جدیدی که می‌خواست بنویسد فکر می‌کرد.
حس کرد یک چیزی به پایش که در آب بود، خورد. اول فکر کرد که شاید ماهی باشد؛ اما یک شی طلایی رنگ که در آب برق می‌زد، به چشمش خورد. خم شد که آن را بردارد. وقتی آن را در دست گرفت، یک لیوانِ طلایی و براق بود! مثل یک لیوان معمولی بود. لیوان باریک و دسته‌داری که شکل قشنگی داشت و رویش چیزی نوشته شده بود؛ اما رویا نتوانست نوشته را بخواند.
لیوان را کنار کتاب‌هایش گذاشت؛ که وقتی خانه رفت به پدر و مادرش نشان دهد.
بعد از یک ساعت بازی، خیلی خسته شده بود. به کنار درختی که کتاب‌هایش را آن جا گذاشته بود، رفت. لیوان را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ZAHRA TAVASOLIAN

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/4/20
ارسالی‌ها
1,081
پسندها
7,091
امتیازها
24,673
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • #9
در خواست برای رمان درحال تایپ ورتامین

ورتا یک دختر مهربون که بین چهارتا پسر بزرگ شده (پنج قلوهای همسان) یک کاپیتان فوتبال دورگه ایرانی-انگلیسی ورتا همیشه شاده و باعث میشه همه ازش انرژی بگیرن، اما هیچکس نمی‌دونه این دختر مهربون تو دلش یک غم بزرگ پنهونه که یک تماس از ایران باعث این غم بزرگه . چه کسی باعث شده که پنج قلوهای ما توی چهارده سالگیشون یتیم بشن؟

# زهرا توسلیان، رومینا رمضانی
رمان ورتامین
 
امضا : ZAHRA TAVASOLIAN

Moon._.star

ویراستار آزمایشی
ویراستار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
27/10/18
ارسالی‌ها
389
پسندها
17,228
امتیازها
35,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #10
درخواست برای دلنوشته درحال تایپ زندانی از جنس سکوت
خوبی؟!
همه گفتند:
-ساکتی!
اما کسی نگفت:
- دوست داری باهم حرف بزنیم؟!
همه گفتند:
- تظاهر کن که حالت خوبه.
اما کسی نگفت:
- خودت را کجا قایم کردی؟
نگفتند خوب باش، گفتند خوبی؟
کسی به من نگفت:
- چرا این‌گونه شدی؟
فقط گفتند:
- خوبی؟
وقتی می‌دانی خوب نیستم چرا می‌پرسی؟ مگر معجزه می‌شود.
اصلا از این کلمه نفرت پیدا کرده‌ام، چرا که جوابش دروغی بیش نیست.
اما بی‌خیال، اگر من هم از خودم بپرسم:
- خوبی؟
این من عصبانی با لبخند مضحکی می‌گوید:
- بله من خیلی خوبم.
از وقتی اسیر بند سکوت شده‌ام دارم یاد می‌گیرم که تنها جواب این کلمه‌ لبخندی ژکوند باشد.
# ترنم ذکاوت

زندانی از جنس سکوت
 
امضا : Moon._.star
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا