نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شاعر‌پارسی اشعار صامت بروجردی

  • نویسنده موضوع ღReyhaneღ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 31
  • بازدیدها 661
  • کاربران تگ شده هیچ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #11
خوش آن مریض که بر دردوی دوا برسد
به دولت ابد از قرب کبریا برسد

کسی که طالب قرب خدا بود به خدا
مگر ز دوستی شاه اولیا برسد

معین دین پیمبر کش از احد باحد
ز آسمان به زمین بانک لافتا برسد

به دست تیغ وی از قتل عمرو با مرحب
ز حق به خیبر و احزاب مرحبا برسد

محبتش بدل خلق طرف اکسیریست
به آن صفت که به مس فیض کیمیا برسد

بجمله ملک و ملک لطف او ثمر بخشد
بکل شاه و گدا از کفش عطا برسد

بدون مهر وی از جمله محالات است
که بر کسی اثر فیض از خدا برسد

ز بندگی به خدائیش کرده‌اند اقرار
ز بندگی بنگر کار تا کجا برسد

به خلق انفس و آفاق هر چه بوده و هست
عنایتش به یکایک جدا جدا برسد

برای حفظ وجود مقدسش به ذبیح
شود ظهور به داور خدا فدا برسد

برای حفظ وجود مقدسش به ذبیح
شود ظهور به داور خدا فدا برسد

کند حمیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #12
شهی که محض وجودش بنای عالم شد
ز حکم اوست که بنیان شرع محکم شد

به آبیاری تیغش ز خون گمراهان
بهار گلشن شرع رسول خرم شد

هزار بار به کعبه نجف شرف دارد
که خاک تربت پاکش مطاف آدم شد

نشان عرش چه پرسی از او که پنجه او
نخست بانی و بنای عرش اعظم شد

ز حرم و عزم جنابش بود که در خلقت
چهار عنصر با اختلاف همدم شد

ظهور نورش اگر ز انبیا موخر شد
پس از نبی به همه انبیا مقدم شد

نظر به مصحف دادار و فیض کرمنا
از اوست زاده آدم اگر مکرم شد

قوام ملک سلیمان که بود از خاتم
ازو بپرس که نام که نقش خاتم شد

عدم وجود شد از آن زمان که میم عدم
ز لطف دوست بواو وجود او خم شد

ولی دریغ که اندر نماز وقت سجود
شکسته فرق وی از تیغ ابن ملجم شد

رخی که بد ز شرف اشرف از کلام الله
ز خون جبهه نورانیش مترجم شد

از این گناه که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #13
روزگار عمر را هنگام فصل اربعین شد
تیر پران تا بپر بر کشور دل دلنشین شد

شهر بند تن تزلزل یافت از خیل حوادث
ملک قوت را سپاه ضعف هر سو در کمین شد

تا ز پا آمد حصاد دستگیر عین عینک
مخزن درج دهان خالی ز درهای ثمین شد

صفحه کشمیر صورت از خطای نوجوانی
در کهولت شهریار پایتخت ملک دین شد

مشک و کافور و صنوبر بید مجنون در طلب
دور و نزدیک و نهانی آشکارا و یقین شد

مایه و سود تجارت رفت بر یاد خسارت
ذلک الفوز العظیم اسباب خسران المبین شد

خواست سر کو تاج کر منانهند بر فرق افسر
پایمال نصرت طبع کرام الکاتبین شد

رستگاری زین مهالک نیست ممکن هر کسی را
جز کسی کوچاکر کوی امیرالمومنین شد

حضرت مولی الموالی رهبر عالی ودانی
آنکه خیرالمرسلین را بن عم و جانشین شد

کبریا مداح ذات وی ز اظهار تقرب
در زبور و جمله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #14
چون چشم نیم م**س.ت تو غارتگری کند
تاراج عقل و هوش ز جن و پری کند

نبود دلی که تا برد از دلبری و ناز
هر لحظه عشوه ز پی دلبری کند

دارم امید وصل تو بسیار و عاقبت
ترسم که شاخ آرزویم بی‌بری کند

پویم به پای همت و کوشم به قدر وسع
تا بخت همرهی و فلک یاوری کند

چون گشت کار تنک برم بر کسی پناه
تا در میانه من و تو داوری کند

یعنی برم به دختر شیر خدا امان
تا او تو را به راه وفا رهبری کند

زینب عزیز فاطمه کز عزت و شرف
روح‌الامین به خاک درش چاکری کند

آن آسمان عصمت و عفت که آسمان
قامت برای سجده وی چنبری کند

در امر و نهی هر چه بگیرد طریق عزم
در جیش او قضا و قدر لشگری کند

جبریل سان پرد به سوی عرش حق ز فرش
گر مور را حمایت او شهپری کند

خاکی که پای جاریه او بدو رسد
چون آب خضر دعوی جان‌پروری کند

نازد گر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #15
عشق جانان هر دلی را کو مسخر می‌کند
از نخست او را به خاک ره برابر می‌کند

بعد چندی کز لگدکوب ملامت پاک شد
اندر آن ویرانه دل تعبیر دیگر می‌کند

عشق را نازم که چون بر سنگ گردد جلوه‌گر
از نگاهی سنگ را احمر می‌کند

طرفه اکسیری بود کز تابش انوار خوبش
ذره را خورشید سازد خاک را زر می‌کند

هیچ دانی عشق چه بود یا مراد از عشق چیست
کز صفات وی قلم هر دم سخن سر می‌کند

مظهر عشق و حقیقت موسی جعفر بود
آن که روشن شمع مذهب را چو جعفر می‌کند

آن که هر دم از پی تعظیم در طور شرف
صد چو موسی کلیمش سجده بر در می‌کند

این نه آن موسی بود کز کردگار لم یزل
استماع «لاتخف» از خوف اژدر می‌کند

این همان موسی است کز یک حمله شیر چرخ را
از دم سبابه چون جوزا دو پیکر می‌کند

بر وجود اقدسش سر تابپا چو بنگری
وصف خلق و خلق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #16
هر که را خواهند در حشمت سلیمانش کنند
باید اول خاک پای شاه مردانش کنند

آنکه شاهان جهان با تخت و تاج سروری
آرزوی آستان بوسی ز دربانش کنند

آن خدایی را کز او از بس خدایی دیده‌اند
فرقه تهمت بر او بندند و یزدانش کنند

آنکه هنگام سواری در فلک فوج ملک
ماه را نعل سمند برق جولانش کنند

لاف یکرنگی چو زد با قنبرش خورشید را
تا ابد هر شب بدین عصیان به زندانش کنند

آنکه در مرحب کشی گیرد چو تیغ سرفشان
بال جبریل امین را فرش ایوانش کنند

صالح و شیث و شعیب و هودوداود نبی
جمله کسب معرفت اندر دبستانش کنند

هفت ایوانش کلاه مهر و مه از سرفتد
سر به بالا چون برای سیر ایوانش کنند

نیست واجب نیست ممکن بلکه اندر عقل و نقل
نی همین و نه همان هم این و هم آتش کنند

یک جو از مهر علی آید فزون اندر عیار
با عبادتهای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #17
در لوح چون قلم به سخن ابتدا نمود
دیباچه را به مدح شه اولیاء نمود

شاهی که ساخت صف عدوقاع صفصفا
هر جا که رو بیاوری مصطفی نمود

بر جا نهاد کشف غطا را یقین وی
از بس که در بحار معارف شنا نمود

ممکن نبود رویت واجب از این سبب
او را خدای آئینه حق نما نمود

دادش خدا ز علم لدنی بدل فروغ
پس بر تمام گمشدگان رهنما نمود

زد ضربتی به تارک مرحب که تا سقر
هی تاخت با دو اسبه وهی مرحبا نمود

تا چون کلیم رومز جهودان چو شب کند
سبابه را به کندن در چون عصا نمود

بهر ثبوت معنی الا به ذوالفقار
احیا و اهل شرک به تصویر لا نمود

قسام خلد و نار که پیش از صف شمار
از هم بهشت و دوزخیان را سوا نمود

پاس شریعت نبوی را نگاه داشت
بعد از نبی باسم بنی اکتفا نمود

ور نه سگی که بود پلید کم از زنی
کو ادعای منصب شیر خدا نمود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #18
گر علی بعد از نبی بر مومنان مولی نبود
اسمی از اسلام و از اسلامیان برپا نبود

گر نیفشردی به حفظ بیضه اسلام پای
نامی از شرع و شریعت تاکنون اصلاً نبود

گر نمی‌افروخت از بهر شکست خصم دست
حق‌پرستی در تمام ماسوی پیدا نبود

دفع کفار عرب را کرد شمشیر کجش
ورنه راه راست اندر ین حق بر جا نبود

می نبود آثاری از مالایری و مایری
ذات پاکش گر غرض از خلقت اشیاء نبود

آفتاب و آسمان و کرسی و لوح و قلم
عرش و فرض و هستی و دنیا و مافیها نبود

شد ز نسل آدم و حوا هویدا نسل وی
وین عجب گروی نبودی آدم و حوا نبود

نوح و ابراهیم و الیاس و شعیب و خضر و هود
یوسف و یعقوب و لوط و موسی و عیسی نبود

گر نکردی تربیت اصلاب یا ارحام را
فعلی اندر امهات و فیضی از آبا نبود

نوک شمشیرش حدیث از لام الف لا می‌کند
یعنی از تیغش نبودی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #19
مرد را در بذل جان مردانگی پیدا شود
هر که از جان بگذرد این رتبه را دارا شود

امتحان دوستی در زیر شمشیر بلاست
افتخار عاشقان از سود این سودا شود

هر که سرگردان بود چونگو به چوگان محن
باز چون پر کار اندر جای پا بر جا شود

لب معنی را کند هر صورت قرب اختیار
تا مقرب در حریم قرب اوادنی شود

از حضیض پارگین خاک و تن پوشد نظر
تا ز دریایی برون پر لولو و لالا شود

شوره‌زار جسم وی از بارش ابر بلا
پر گل و پر سنبل و پر نرگس شهلا شود

اسل و اعلایی ار در جنس جنان و تن بود
دور چون آزادگان زین اسفل و اعلا شود

جان به جانان می‌رسد از قابلیت بی‌سبب
ذره چون خورشید گردد قطره کی دریا شود

همچو مسلم در جهان باید وجود قابلی
تا مگرنایب مناب زاده زهرا شود

چون حسین فرماندهی خواهد چنین فرمانبری
تا به جای پاز فرمانش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

ღReyhaneღ

کاربر نیمه فعال
سطح
8
 
ارسالی‌ها
578
پسندها
891
امتیازها
6,273
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #20
هدهد باد بهاری به چمن گشت برید
کو به برج حمل از حوت قدم زد خورشید

وه از این روز که مانند نوروز
جا باور نک طرب ساخته ا یمن سه عید

ساقیا ساغر می ده که به طرف صحرا
موسم سیر گل و سایه بید است و نبید

ش سه عید متوالی به یکی روز عیان
که برون از حد و عد هر سه شریفند و سعید

عید نوروز و دگر جمعه وعید اضحی
چشم آفاق به فیروزی این روز برید

عید اضحی ز فداآمدن از بهر ذبیح
کرده تشریف شرافت ببر از حی مجید

شرف جمعه مقرر شده از روز ازل
ز پی عید محبان محمد ز حمید

سبب شادی نوروز نه تنها این است
کان درو کرده بنا جشن عجم از جمشید

انبیای امم سابقه اندر هر قرن
کرده نوروز عجم را به تمامی تمجید

هر کتابی که ز یزدان به زمین کرده نزول
اندرو داده خداوند از این روز نوید

کبریا ساخته در حرمت این عید شریف
به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ღReyhaneღ

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا