عید رو به تمامی کاربران یک رمان تبریک میگم
انشاالله سال بعد در همین روز شاهد همچین تاپیکی باشم
و همچنین شاهد پیشرفت کسایی که دوباره تو تاپیک شرکت کردند
ابراهیم و اسماعیل آرام آرام قدم برمیدارند. و پرندهها از امتداد گامهایشان پرواز میکنند. قدم بر میدارند و در تمام ثانیههای پیشرو باران میبارد. آسمان سنگین است. خورشید چشمانش را میبندد و زمین در درون خود به خود میپیچد. همه از درد و رنج پدری که پسرش را به قربانگاه میبرد. سخت است دل کندن، سخت است ندیدن و نبودن اما خدا خواسته است و این ابراهیم نبی است که از شوق رضایت پروردگار تنها پسرش را به قربانگاه میبرد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
♡
زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمهی زمزم
عید سعید قربان همایون باد . . .
♡
سلام به همه شما دوستان و کاربران ارجمند انجمن یک رمان!
امیدوار هستم که هم حال خودتان و حال دلهایتان خوب باشد.
عید سعید اضحی، عید قربانی، عید مهربانی، عید ایثاکاری و فداکاری بر همه شما مبارک باد.
شوق و ذوقی که برای آمدن عید دارم باعث شد تا بیایم اینجا و این خوشی را با شما شریک سازم.
من تقریبا سه یا چهار هفته است که به این انجمن پیوستهام.
ولی واقعا از این که الان اینجا هستم؛ حس خوبی دارم.