متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

آموزش مجازی نویسندگی

  • نویسنده موضوع FATEMEH_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 124
  • بازدیدها 11,532
  • برچسب‌ها
    f.k کارگاه
  • کاربران تگ شده هیچ

آیا تمایل دارین در طرح آموزش نویسندگی مشارکت داشته باشید؟

  • بله

    رای 76 96.2%
  • خیر

    رای 3 3.8%

  • مجموع رای دهندگان
    79

Essence

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
642
پسندها
4,550
امتیازها
24,673
مدال‌ها
13
  • #91
اتفاقاتی پس از مرگ
ایده من:
یه پسر به دلایلی از خونش فرار میکنه و اواره میشه یه دختر جوون اون رو به خونش پناه میده«داستانش توی خارجه» توی این مدت پسره عاشقه دختره میشه اما نمی دونه دختره عاشقانه یه فرده دیگه که از قضا از یه دنیای دیگه اس دوس داره.
عشق نافرجام:/
 

phantom.hive

رو به پیشرفت
سطح
0
 
ارسالی‌ها
168
پسندها
1,000
امتیازها
10,013
سن
21
  • #92
کسی نبود جواب بده

درگیری

ایده: یه دختر نسبتاً کم حرف و آروم که بیماری قلبی داره و بنا به دلایلی همراه داییش به ویلای ساحلی داییش می‌ره و اونجا با پسرخونده‌ی داییش و دوستاش آشنا می‌شه و می‌فهمه اونا انسان عادی نیستند و...
 

Essence

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
642
پسندها
4,550
امتیازها
24,673
مدال‌ها
13
  • #93
درگیری

ایده: یه دختر نسبتاً کم حرف و آروم که بیماری قلبی داره و بنا به دلایلی همراه داییش به ویلای ساحلی داییش می‌ره و اونجا با پسرخونده‌ی داییش و دوستاش آشنا می‌شه و می‌فهمه اونا انسان عادی نیستند و...
گرگینه های خاموش:/ البته اگه بخوره!
 

Essence

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
642
پسندها
4,550
امتیازها
24,673
مدال‌ها
13
  • #94
کی بازی اویل رو دوس داره؟بیاد توی این لینک توضیح دادم درموردش:
 

kiaWna.a

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
19
پسندها
382
امتیازها
1,903
مدال‌ها
1
  • #95
درگیری

ایده: یه دختر نسبتاً کم حرف و آروم که بیماری قلبی داره و بنا به دلایلی همراه داییش به ویلای ساحلی داییش می‌ره و اونجا با پسرخونده‌ی داییش و دوستاش آشنا می‌شه و می‌فهمه اونا انسان عادی نیستند و...
زندگی دروغین
ایده ی من:
آراگل و می‌گل زمانی که بچه بودن همراه پدر و مادرشون به لندن رفتن(برای کار پدر و مادرشون)چند سال بعد رئیس پدر و مادرشون که آدمی کله گندست اونارو می‌کشه
آراگل و می‌گل که کسیو اونجا ندارن و هیچکس بخاطر سن کمشون و بی تجربه بودنشون بهشون کار نمیدن مجبور می‌شن زندگی خودشونو با دزدی بگذرونن اونا که تو این کار خبره شدن سعی می‌کنن به شرکت قاتل پدر و مادرشون دستبرد بزنن و پرونده پدر و مادرشونو پیدا کنن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : kiaWna.a

phantom.hive

رو به پیشرفت
سطح
0
 
ارسالی‌ها
168
پسندها
1,000
امتیازها
10,013
سن
21
  • #96
زندگی دروغین
ایده ی من:
آراگل و می‌گل زمانی که بچه بودن همراه پدر و مادرشون به لندن رفتن(برای کار پدر و مادرشون)چند سال بعد رئیس پدر و مادرشون که آدمی کله گندست اونارو می‌کشه
آراگل و می‌گل که کسیو اونجا ندارن و هیچکس بخاطر سن کمشون و بی تجربه بودنشون بهشون کار نمیدن مجبور می‌شن زندگی خودشونو با دزدی بگذرونن اونا که تو این کار خبره شدن سعی می‌کنن به شرکت قاتل پدر و مادرشون دستبرد بزنن و پرونده پدر و مادرشونو پیدا کنن و بفهمن اونجا چیکاره بودن(چون اونجا کار می‌کردن)و بعد انتقام اونارو بگیرن
حالا دوتا پسر هم تو این شرکت کار میکنن که گاهی برای سرگرمی دله دزدی های کوچیک می‌کنن و ایندفعه میخان به شرکتی که توش کار می‌کنن دستبرد بزنن و تو این دزدی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

kiaWna.a

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
19
پسندها
382
امتیازها
1,903
مدال‌ها
1
  • #97
راز جنگل
زندگی‌ما، بازیچه‌ی شوخی


ایده‌ی من
یه اکیپ دوستانه‌ی دانشجو که علاقه‌ی شدید به ماجراجویی دارن، تصمیم می‌گیرن ترم تابستونی برندارن و سری به جاهای عجیب ایران بزنن و اولین مقصدشون، یه جنگل مرموزه و...
رازجنگل
ایده‌ی من:
آسمان و پیمان دخترخاله و پسرخاله ای هستن که از بچگی اسمشون رو هم بوده و البته آسمان هم عاشق‌پیمانه و بروز نمیده اما پیمان زیاد از این‌وصلت راضی نیست
برای اصرار زیاد خانوادشون، پیمان پیشنهاد میده که ازدواج کنن و بعد مدتی از هم جدا بشن و آسمان خیال باف ماهم به امید اینکه میتونه پیمانو عاشق‌خودش کنه قبول میکنه اما بعد ازدواج میفهمه پیمان به شخص دیگه ای علاقه داره و هیچ تمایل و کششی نسبت به آسمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : kiaWna.a

^Yasamin^

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
140
پسندها
4,069
امتیازها
23,673
مدال‌ها
1
سن
21
  • #98
راز جنگل

رازجنگل
ایده‌ی من:
آسمان و پیمان دخترخاله و پسرخاله ای هستن که از بچگی اسمشون رو هم بوده و البته آسمان هم عاشق‌پیمانه و بروز نمیده اما پیمان زیاد از این‌وصلت راضی نیست
برای اصرار زیاد خانوادشون، پیمان پیشنهاد میده که ازدواج کنن و بعد مدتی از هم جدا بشن و آسمان خیال باف ماهم به امید اینکه میتونه پیمانو عاشق‌خودش کنه قبول میکنه اما بعد ازدواج میفهمه پیمان به شخص دیگه ای علاقه داره و هیچ تمایل و کششی نسبت به آسمان نداره
خودم اگه بنویسمش دلم میخواد بزارم آسمان ابری اما تو نت یه رمان دیگه به اسم آسمون ابری هست
اسمان خیال
ایده من:داستان در مورد دختره ایه که تفاوت های عجیبی داره و باعث میشه همه ازش بترسن تا اینکه پا به دانشگاه میزاره
 
امضا : ^Yasamin^

phantom.hive

رو به پیشرفت
سطح
0
 
ارسالی‌ها
168
پسندها
1,000
امتیازها
10,013
سن
21
  • #99
اسمان خیال
ایده من:داستان در مورد دختره ایه که تفاوت های عجیبی داره و باعث میشه همه ازش بترسن تا اینکه پا به دانشگاه میزاره
برداشت اشتباه

ایده‌ی‌من: در مورد دختریِ که به خاطر خاطرات بدی که داره از انسان‌ها فاصله گرفته و خیلی کم باهاشون حرف می‌زنه و درعوض با هر چیز یا موجود دیگه‌ای که نمی‌تونه مسخره‌اش کنه حرف می‌زنه و توی یه شب بارونی یه گربه می‌بینه و باهاش حرف می‌زنه اما غافل از اینکه اون گربه یه جنه که مادرش به دورگه‌ی انسان_جن بوده و به مرور زمان داستان عاشقانه‌ای بین این دو شکل می‌گیره و...
 

ISET1

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
3,776
پسندها
14,495
امتیازها
61,873
مدال‌ها
19
  • #100
دخترک منزوی
***
درباره پسریه کع توی دریا غرق میشه و.میمیره اما روحش به بدن یکی دیگه وارد میشه و در زمانهای خیییلی قدیم زندگی میکنه وعاشق میشه اما اتفاقی براش میفته. که به زندگی قبلیش برمیگرده و در حسرت ع میمونه...
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا