متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

آموزش مجازی نویسندگی

  • نویسنده موضوع FATEMEH_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 124
  • بازدیدها 11,476
  • برچسب‌ها
    f.k کارگاه
  • کاربران تگ شده هیچ

آیا تمایل دارین در طرح آموزش نویسندگی مشارکت داشته باشید؟

  • بله

    رای 76 96.2%
  • خیر

    رای 3 3.8%

  • مجموع رای دهندگان
    79

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • #21
آخرین چیزی که باقی ماند

ایده:
زبان، در کام نچرخیدن برای مهرانه، هیچ وقت یک محدودیت نبود. او زبانی مهربان داشت که با چشم دل قلم در دست می گرفت.
مهرانه آصفی، نویسنده ی پر آوازه این روز های تهران، با داستان های شیرین و عاشقانه های عاقلانه اش، هیچ وقت در هیچ برنامه ای حضور نیافت، هیچ طرفداری نتوانست صدای او را بشنود، چون او از بدو تولد، صدایی نداشت!
اما زندگی زمانی به فراز می رسد که او خود عاشقانه ای تجربه می کند، که شاید عاقلانه نباشد، از این پس دل او برای کسی می تپد که چشمان بی نور و دنیایی تاریک دارد! زبانی بی زبان که عاشق چشمانی نابینا می شود!

پ.ن: این ایده توسط خودم در حاله نگارشه، جالب بود بدونم دیگران چه اسمیو ترجیح می دن.
راستی! خوشحال می شم اگه کسی ایدمو ننویسه!
 
امضا : *AFSOON*

ف.شیرشاهی

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
321
پسندها
4,409
امتیازها
16,913
مدال‌ها
11
سن
26
  • #22
چَشمِ دل
با چشمِ دل بین مرا
نبضِ بی صدا


:| هر دو ایده ای که شرکت کردم یه جورایی بهم شباهت داشتن اسم ها نیز

ایده من:
زندگی مینا بخاطر یک شباهت ظاهری دستخوش تغییراتی رو به خرابی می شود! زندگیِ دخترک به لیلی نامی متصل می شود که در زندگی اش هیچ نقطه ی مثبتی و روشنی ندارد و حال مینا با آن چشم های درشت و شبیه به او باید تاوان دل شکسته ی مردی از تبار گذشته را بدهد، مردی که از هنر و هنرمندی حال به فردی پرخاشگر و بیمار تبدیل شده و تنها پیِ دل بیمارش است و مینا برای او تنها سرابی به نامِ لیلی نام است و بس. مینای آرام و ساده در پی ریسمانی برای فرار، به خاطراتی از لیلی نام مجهول دست پیدا می کند و زندگی اش را کنکاش می کند که در سیاهی غرق شده اش، روشنی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ف.شیرشاهی

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • #23
لیلی نبودم، لیلی شدم

نکته: ژانر تخیلیه
در گوشه ای از این دنیای بزرگ، انسان هایی زندگی می کنند که با لمس اشیا مکانیکی، با تمام وجود آن ها را حس می کنند و آن قدر خود را با آن یکی می دانند که می توانند بدون عملی خاص و فقط با لمس کردن بفهمند عیب کار از کجاست!
ادواردو مری کریستوفر، همیشه به دلیل اسم از مد افتاده و موهای عجیبش که تماما سفید است، مورد تمسخر قرار می گیرد. او پسری خجالتی، منزوی و گوشه گیر است که پس از مرگ پدرش در ۱۳ سال پیش، همراه نامادری اش، که برعکس نامادری قصه ها، بسیار مهربان است، زندگی می کند.
درست زمانی که سر و کله ی دانش آموز جدید، جاناتا رایدر، با آن چهره ی عصبی در دبیرستان پیدا می شود، ادواردو هم به توانایی اش پی می برد.
اتفاقات آن قدر پیچیده بودند که ادواردو را تا سر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

F.K

نویسنده انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
550
پسندها
5,459
امتیازها
21,973
مدال‌ها
16
  • #24
با عرض سلام،
باید بگم که اول کلاسا رو شرکت کنید.
الویت مسابقه با شرکت کننده های تاپیک هاست. چون قراره با کارگاه که داشتن سنجیده و رقابت کنند.
 
امضا : F.K

malikaaraghi

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
212
پسندها
4,141
امتیازها
17,083
مدال‌ها
13
  • #25
لیلی نبودم، لیلی شدم

نکته: ژانر تخیلیه
در گوشه ای از این دنیای بزرگ، انسان هایی زندگی می کنند که با لمس اشیا مکانیکی، با تمام وجود آن ها را حس می کنند و آن قدر خود را با آن یکی می دانند که می توانند بدون عملی خاص و فقط با لمس کردن بفهمند عیب کار از کجاست!
ادواردو مری کریستوفر، همیشه به دلیل اسم از مد افتاده و موهای عجیبش که تماما سفید است، مورد تمسخر قرار می گیرد. او پسری خجالتی، منزوی و گوشه گیر است که پس از مرگ پدرش در ۱۳ سال پیش، همراه نامادری اش، که برعکس نامادری قصه ها، بسیار مهربان است، زندگی می کند.
درست زمانی که سر و کله ی دانش آموز جدید، جاناتا رایدر، با آن چهره ی عصبی در دبیرستان پیدا می شود، ادواردو هم به توانایی اش پی می برد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

افاق

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
923
امتیازها
4,930
مدال‌ها
1
  • #26
سلام از دعوت شما متشکرم خوشحال میشم درتایپیک های بعدی هم باشم :rose:
 

ساناز یوسفی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
11
امتیازها
40
سن
36
  • #27
کتاب سحرآمیز

ایده من:
دختری که در کودکی مادرش را از دست داده و با بی مهری پدرش بزرگ میشه و سالها بعد وقتی که برای درمان همسر بیمارش به خارج از کشور میره متوجه میشه که مادرش زندست و پدرش هم در واقع پدر واقعیش نیست...
 

FATEMEH_R

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
495
پسندها
4,120
امتیازها
17,473
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #28
سلام
متاسفانه به علت ایام امتحانات، مشارکت کاربران کمتر شده؛ به همین دلیل ادامه ی روند کارگاه و زدن سایر تاپیک های آموزشی به بعد از ایام امتحانات( اواخر دی ) موکول می شود.
می تونید در تاپیک هایی که تا الان زده شده، مشارکت داشته باشید.
تاکید می کنم الویت شرکت در مسابقه با کسانی ست که تو کارگاه مشارکت داشته باشن!
 
امضا : FATEMEH_R

Faranak

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
440
پسندها
3,287
امتیازها
17,773
مدال‌ها
5
  • #29
با عرض سلام،
باید بگم که اول کلاسا رو شرکت کنید.
الویت مسابقه با شرکت کننده های تاپیک هاست. چون قراره با کارگاه که داشتن سنجیده و رقابت کنند.
من را اسم اولی بنویسید که فراموش نشوم!
من حتما شرکت خواهم کرد!
 
امضا : Faranak

F.K

نویسنده انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
550
پسندها
5,459
امتیازها
21,973
مدال‌ها
16
  • #30
امضا : F.K

موضوعات مشابه

عقب
بالا