«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

آموزش مجازی نویسندگی

  • نویسنده موضوع FATEMEH_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 124
  • بازدیدها 11,537
  • برچسب‌ها
    f.k کارگاه
  • کاربران تگ شده هیچ

آیا تمایل دارین در طرح آموزش نویسندگی مشارکت داشته باشید؟

  • بله

    رای 76 96.2%
  • خیر

    رای 3 3.8%

  • مجموع رای دهندگان
    79

دهقانی

رو به پیشرفت
سطح
4
 
ارسالی‌ها
111
پسندها
644
امتیازها
3,803
مدال‌ها
1
  • #41
دوراهی عشق و خون

ایده من:
درمورد یه پسر ساده و بی شیله پیله روستاییه که به خاطر بیماری پدرش سربازیش دو سال عقب می افته.
خدمت سربازیش در یه پاسگاه محلی هست که اون موظفه به طور شیفتی دم در پاسگاه کشیک بده.
عاشق دختری می شه که کمی جلوتر هر روز صبح منتظر سرویس مدرسه می ایسته. یک سال با این عشق دست و پنجه نرم می کنه و دم نمی زنه تا آخر به واسطه سرهنگ اون پاسگاه از اون دختر خاستگاری می کنه
دختر با بیرحمی تمام دست رد به سینه پسره میزنه و چند ماه بعد با یکی از خاستگارای پولدارش ازدواج می کنه
پسر شکست عشقی سختی می خوره و قسم می خوره دیگه به هیچ دختری فکر نکنه. وقتی سربازیش تموم میشه به روستا بر می گرده و در اونجا دست به کار بزرگی میزنه که....
 
آخرین ویرایش
امضا : دهقانی

سیده پریا حسینی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,406
پسندها
16,471
امتیازها
38,073
مدال‌ها
22
سن
23
  • مدیر
  • #42
دوراهی عشق و خون

ایده:
درمورد یه پسر ساده و بی شیله پیله روستاییه که به خاطر بیماری پدرش سربازیش دو سال عقب می افته.
خدمت سربازیش در یه پاسگاه محلی هست که اون موظفه به طور شیفتی دم در پاسگاه کشیک بده.
عاشق دختری می شه که کمی جلوتر هر روز صبح منتظر سرویس مدرسه می ایسته. یک سال با این عشق دست و پنجه نرم می کنه و دم نمی زنه تا آخر به واسطه سرهنگ اون پاسگاه از اون دختر خاستگاری می کنه
دختر با بیرحمی تمام دست رد به سینه پسره میزنه و چند ماه بعد با یکی از خاستگارای پولدارش ازدواج می کنه
پسر شکست عشقی سختی می خوره و قسم می خوره دیگه به هیچ دختری فکر نکنه. وقتی سربازیش تموم میشه به روستا بر می گرده و در اونجا دست به کار بزرگی میزنه که....
سرآغاز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : سیده پریا حسینی

malikaaraghi

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
212
پسندها
4,141
امتیازها
17,083
مدال‌ها
13
  • #43
سرآغاز همان پایان
یا
فرشته ی مرگ عشق!

ایده ی خودم :
پسری که با تمام وجودش دنبال مادرشه بالاخره اونو پیدا میکنه اما متوجه میشه مادرش شوهر کرده و اونو پدرش رو رها کرده
پسر از مادرش و به عبارتی از زنا متنفر میشه و برای همیشه از مادرش رو بر میگردونه
یه سال میگذره که بعد با دختری عجیب آشنا میشه و بعد ها میفهمه این دختر دختر همون مردیه که با مادرش ازدواج کرده
این دوتا هردوشون از ازدواج مادر و پدرشون ناراضین و تصمیم میگیرن هرطور شده این دوتا رو جدا کنن
غافل از اینکه پسر از راز ازدواج مادرش بی خبر و دختر نیز از عشقی که در قلبش نسبت به پسر ایجاد میشه گریزونه
حالا سوال اینه که پسر داستان به دختر ما دل میبنده یا نه و آیا سر از راز بزرگ مادرش در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

F.K

نویسنده انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
550
پسندها
5,459
امتیازها
21,973
مدال‌ها
16
  • #44
دوستان، لطفا این صفحه رو پیگیری کنید تا خبر های کارگاه به دستتون برسه.

قسمت دوم کارگاه:
خلاصه رمان《ویژه کارگاه》
گفتگوی کارگاه:
~•~ بحث و گفتگو «ویژه کارگاه» ~•~

پ.ن: توی گفتگو می تونید نوشته های دیگران رو نقد کنید و همچنین بقیه رو راهنمایی کنید. سوالی هم داشتید در اون قسمت میتونید بپرسید.
 
امضا : F.K

Moon.H

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
360
پسندها
1,471
امتیازها
10,583
مدال‌ها
4
سن
22
  • #45
راز سربه مُهر
ایده ی من:
زهرا خبر ازدواج پدرش رو از طریق برادر دوستش میگیره و همین اتفاق باعث میشه اون از خونه فرار کنه.
اما بخاطر زیباییش دزده میشه و در نهایت به یه شیخ عرب فروخته میشه اما از اونجا هم با هزار سختی فرار میکنه و گیر مردی با لقب عزراییل میفته.مردی که اگه برای همه عزراییل بود برای اون نقش ناجی رو داشت...

منجی سنگی من

ایده :
دختر سردی که رییس یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Moon.H

malikaaraghi

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
212
پسندها
4,141
امتیازها
17,083
مدال‌ها
13
  • #46
منجی سنگی من

ایده :
دختر سردی که رییس یک باند بزرگه ، عاشق یه پسر هکر میشه که توی باند رقیبشه . یه روز یکی از افراد دختره ، اون هکره رو میدزده و قرار بوده پسر کشته بشه اما دختر به نحوى جلوى كشتنش رو ميگيره .اما حاضر به شكستن يخ و غرور خودش نميشه ...
هکر قلب

ایده من:داستان درباره ی دختری به نام ساراست که در استانه ی ۱۶ سالگی متوجه حالات عجیب خودش میشه و با کمک دوستش متوجه میشه چشم سومش درحال باز شدنه
شروع ب انجام ترینات میکنه بعد از مدتی با جنی اشنا میشه که معتقده عاشق سارااست....
 

فائزه کاکاحاجی

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
125
پسندها
1,959
امتیازها
11,563
مدال‌ها
9
سن
26
  • #47
یک راز پنهانی



ایده من:یه پسر که دل سنگی داشته عاشق یه دختر میشه که نامزد داره۰. ولی چون اولین بارش بوده که یه نفرو از ته قلبش دوس داشته نقشه میکشه کاری کنه نامزدی بهم بخوره!
موفق میشه و میتونه دختررو بدست بیاره ولی یه نفر که ناشناسه این رازو به دختر میگه و همه چیز بهم میخوره!
پسره و دوستاش در تلاشن که اون فرد ناشناسو پیداکنن...
عاشقی یا گناه؟

ایده:
یه روز دنیا همین کره ی زمین قشنگ مون قادر نیست به حیاتش ادامه بده،البته در ظاهر چون قرار نیست خبری از ادم فضایی و سفر به کره های دیگه توی رمان باشه،قراره از دل خود زمین برای نجات بیان اونا کی هستن؟
 
امضا : فائزه کاکاحاجی

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • #48
عاشقی یا گناه؟

ایده:
یه روز دنیا همین کره ی زمین قشنگ مون قادر نیست به حیاتش ادامه بده،البته در ظاهر چون قرار نیست خبری از ادم فضایی و سفر به کره های دیگه توی رمان باشه،قراره از دل خود زمین برای نجات بیان اونا کی هستن؟

ساکنان یک دل
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • #49

ایده من:
داستان راجب 8 نفره
ویلیام که خواننده ست و لیدر گروه ویکتوریه
برایان که عضو گروه ویکتوریه و بخاطر دلایلی بسیار سرده و کم حرف
دیوید که آدم خیلی شاد و شیطونیه
الیوت که مغروره ولی تا حالا نتونسته به عشقش اعتراف کنه
اینا پسرا بودن
از یه طرف دیگه
آنجلینا که دختره آرومیه و آرزو داره یه گیتاریست بشه
ریجینا که خواهر آنجیلیناست و آرزوی سوپر استار شدن رو داره
شارلوت که دختر توسری خوریه وهیچ وقت خودشو توجمع نشون نمیده با اینکه خیلی خوشکل و خوش صداست
رامونا که بادیگارد و در فکر انتقامه
حالا زندگی اینا باهم پیچیده میشه
 
امضا : roro nei30

malikaaraghi

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
212
پسندها
4,141
امتیازها
17,083
مدال‌ها
13
  • #50
ایده من:
داستان راجب 8 نفره
ویلیام که خواننده ست و لیدر گروه ویکتوریه
برایان که عضو گروه ویکتوریه و بخاطر دلایلی بسیار سرده و کم حرف
دیوید که آدم خیلی شاد و شیطونیه
الیوت که مغروره ولی تا حالا نتونسته به عشقش اعتراف کنه
اینا پسرا بودن
از یه طرف دیگه
آنجلینا که دختره آرومیه و آرزو داره یه گیتاریست بشه
ریجینا که خواهر آنجیلیناست و آرزوی سوپر استار شدن رو داره
شارلوت که دختر توسری خوریه وهیچ وقت خودشو توجمع نشون نمیده با اینکه خیلی خوشکل و خوش صداست
رامونا که بادیگارد و در فکر انتقامه
حالا زندگی اینا باهم پیچیده میشه
به پیچیدگی خیال
ایده من:داستان درباره ی رویاست.
رویایی واقعی تر از خیال..
رویا یه دختر فقیر با دلی مهربونه که از بد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا