- ارسالیها
- 111
- پسندها
- 644
- امتیازها
- 3,803
- مدالها
- 1
دوراهی عشق و خون
ایده من:
درمورد یه پسر ساده و بی شیله پیله روستاییه که به خاطر بیماری پدرش سربازیش دو سال عقب می افته.
خدمت سربازیش در یه پاسگاه محلی هست که اون موظفه به طور شیفتی دم در پاسگاه کشیک بده.
عاشق دختری می شه که کمی جلوتر هر روز صبح منتظر سرویس مدرسه می ایسته. یک سال با این عشق دست و پنجه نرم می کنه و دم نمی زنه تا آخر به واسطه سرهنگ اون پاسگاه از اون دختر خاستگاری می کنه
دختر با بیرحمی تمام دست رد به سینه پسره میزنه و چند ماه بعد با یکی از خاستگارای پولدارش ازدواج می کنه
پسر شکست عشقی سختی می خوره و قسم می خوره دیگه به هیچ دختری فکر نکنه. وقتی سربازیش تموم میشه به روستا بر می گرده و در اونجا دست به کار بزرگی میزنه که....
ایده من:
درمورد یه پسر ساده و بی شیله پیله روستاییه که به خاطر بیماری پدرش سربازیش دو سال عقب می افته.
خدمت سربازیش در یه پاسگاه محلی هست که اون موظفه به طور شیفتی دم در پاسگاه کشیک بده.
عاشق دختری می شه که کمی جلوتر هر روز صبح منتظر سرویس مدرسه می ایسته. یک سال با این عشق دست و پنجه نرم می کنه و دم نمی زنه تا آخر به واسطه سرهنگ اون پاسگاه از اون دختر خاستگاری می کنه
دختر با بیرحمی تمام دست رد به سینه پسره میزنه و چند ماه بعد با یکی از خاستگارای پولدارش ازدواج می کنه
پسر شکست عشقی سختی می خوره و قسم می خوره دیگه به هیچ دختری فکر نکنه. وقتی سربازیش تموم میشه به روستا بر می گرده و در اونجا دست به کار بزرگی میزنه که....
آخرین ویرایش