فال شب یلدا

شاعرغیرپارسی اشعار لطیف هلمت

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 16
  • بازدیدها 392
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
من نمی دانم تو کجایی
ولی من
همیشه کنار تو هستم.
 
آخرین ویرایش
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2
بوسه هایم ابری می شوند
و پشت سرت آسمان ، آسمان فرو می ریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره ی اتاقت می خوابند
و سراغت را می گیرند

هر جا که بوی تو باشد
همان جا فرو می ریزند


بوسه هایم نیز مثل خودم
نه مادر دارند، نه وطن
و نه کسی که غمخوارشان باشد

بوسه هایم تکه ابری بی مرزند
و گردباد سبز عشق
که یک‌سر سراغ تو را می گیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت در خانه ات شنیدی
بدان بوسه های من است
که دارد در خانه ات را می کوبد.
 
آخرین ویرایش
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
ده ها سال است
در سرزمین دل خویش آواره ام

نه کسی می یابد مرا
نه می یابم کسی را
هر کجا که بروم
نیروی جاذبه ی تن تو

به اینجا می کشاند مرا.
 
آخرین ویرایش
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
اگر قلبِ من
چشمان تو را نمی پرستید
اکنون سبز را چه کسی می فهمید ؟

اگر از نرمیِ گوش هایت نمی نوشتم
اکنون گوشواره ها
از چه رو، از لاله ی گوش ها آویزان بودند ؟

اگر نامت را در زمین نمی کاشتم
آنگاه هیچ باغ گل سرخی وجود می داشت ؟

اگر قلبم برای تو اشک نمی ریخت
زمین هرگز چشمه و دریا و رودخانه ای داشت اینک ؟

اگر دوستت نمی داشتم
کسی عشق را می شناخت ؟

اگر ما
اگر من و تو
یک دیگر را عاشق نبودیم
چه کس می فهمید
وصال چیست

جدایی کدام است ؟
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
دستم را بفشاری
واژه می بارد و شعر می چکد
دستت را بفشارم
پنج شیشه عطر در کف دستم

می شکند.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
به چه درد می‌خورد
که هزاران خورشید
در آسمان بازی کنند
اما در دل تو
چراغی نمی‌خندد

به چه درد می‌خورد
که هرچه گنج دنیا در روح تو نهفته باشد
اما تو نتوانی
روحت را تصرّف کنی

به چه درد می‌خورد
که هزار شهر را بگردی
اما به راه دل خویش
آگاه نباشی

به چه درد می‌خورد
که صدها هزار یار داشته باشی
اما تو نتوانی
دلت را یار خود کنی

به چه درد می‌خورد
از هرچه مروارید دریاهاست
گردن‌بندی برای دختری ساز کنی
اما تو نتوانی

دل خویش را به او تقدیم کنی .
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
زن ها به جنگ نمی روند
فقط موقع خداحافطی
با نگاه شان به مردها می گویند
زنده بمانید و برگردید
خانه ایی برای آرام گرفتن
قلبی برای دوست داشتن
و امیدی برای بزرگ شدن
در انتظار شماست
و همه مردها برای برگشتن به خانه است
که می جنگند
حالا یا با خستگی های شان

یا با دشمن.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
هیچ بارانی را به یاد ندارم
جز آن بارانی
که زیر چتر تو بودم و

خیس‌ام کرد.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
با هم که باشیم سه تاییم
من ، تو و بوسه
بی هم چهار تاییم
تو با تنهایی

من با رنج.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #10
اگر شاعری به خوابت آمد و
قصد بوسیدنت را داشت
اگر شاعری به خوابت آمد و
قصد ربودنت را داشت
بدان که او کسی نیست جز من

که مگر در خواب به کنارت بیایم.
 
امضا : SAN.SNI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا