روز اول که به شکار رفتم
تورم را در خانه جا گذاشتم
روز دوم که به شکار رفتم
تورم را در راه گم کردم
روز سوّم که به شکار رفتم
در سایه درختی خوابم برد
روز چهارم که به شکار رفتم
گرسنه بودم
تورم را فروختم و
نانی خریدم
روز پنجم که به شکار رفتم
دختری در تورم افتاد
روز ششم که به شکار رفتم
نهنگی تورم را خورد
روز هفتم
قسم خوردم
که دیگر به شکار نروم
در خیابانی
دختری مرا شکار کرد