دوئل ~ßΛD GIŔĿ~ و arghavan

  • نویسنده موضوع Star☆AR
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 680
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Star☆AR

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
288
پسندها
4,613
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
:coolsmiley02:<...>:coolsmiley02:
Picto_1599401396182.png
جییییییییغ:963:


ضمن عرض سلام و خسته نباشید؛ این شما و این...:4-1-110:
▪ سیروس بلَک ~ßΛD GIŔĿ~ ~ßΛD GIŔĿ~
▪︎کویینی گلدشتاین •серо• Arghvan
قوانین رو بلدید دیگه به امید خدا!:22:
خب دیگه از همین الان شروع کنید؛ با ورداتون اشکمون رو از خنده در بیارید:24:
آهان نزنید هم رو بکشید بی‌افتید گوشه‌ی آزکابان ها:|​
 
امضا : Star☆AR

•серо•

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
8/7/20
ارسالی‌ها
2,148
پسندها
21,124
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
سطح
28
 
  • #2
یه روز آفتابی بود. منم مثل همیشه با خواهر احمقم(البت بگم که زیادم احمق نیست.) بعد از کلاس توی حیاط راه میرفتم. که یه دیقه چشمم به چشم اون سیریوس افتاد. نمیدونم چرا ولی وقتی میخوام مغزش رو بخونم هی پارازیت میندازه.:nusenuse:
به تیناگفتم: هی تینا؟؟ گفت: چیشده باز؟ چشمت به سیریوس افتاده؟ گفتم: زر نزن بابا برو بگو اون دراکو بیاد که قراره یک بازی دوئل داشته باشیم. گفت: باکی ؟؟ گفتم: خواهر خلم من یه مغز خوانم میدونم که قراره اون سریوس یه مسابقه راه بندازه بدو برو بگو دراکو جونم بیاد.
بعد از رفتن تینا رفتم سمت سیریوس و بهش گفتم: هوی سیریش؟؟ تو میخوای با من دوئل بدی؟؟ باشه قبوله ولی صبر کن تا نشونت بدم. و یهو وردی خوندم: ایورتو استاتم( برای پرت کردن کسی به سمت عقب).
 
امضا : •серо•

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #3
پوزخندی زدم و گفتم:
- تو؟! نه بابا شوخی می‌کنی دیگه نه؟!
با اعتماد به نفس ( نمی‌دونم خدایی این اعتماد به نفس رو کجا آورده! والا اگ من داشتم...) پاشد و گفت:
- نخیر آقای سیریش! من جدیم
نفس عمیقی کشیدم و خونسردیم رو حفظ کردم و با لحن بسیااار کنایه ای گفتم:
- ریز میبینمت کوچولو!
اوه اوه به قطار گفته برو من جات هستم!
یه دفعه با جیغ گفت:
- آگوامنتی ( رو سر بدبخت من آب ریخت:|)
یه آبروم بالا بردم و چوب دستیم رو به طرفش گرفتم و یخش کردم. آروم آروم رفتم جلو و چند ضربه ای به مغزش زدم و گفتم:
- این کارو کردم تا مغزت یه هوایی...
پوزخندی زدم و گفتم:
- نه نه اشتباه گفتم! اینکا رو کردم تا از شکل قطاری در بیای!
 
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

•серо•

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
8/7/20
ارسالی‌ها
2,148
پسندها
21,124
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
سطح
28
 
  • #4
وقتس زد تو سرم عصبانی شدم. که یهو وردی رو خوندم: آلفاندو ( افسون گیج کننده )
سرش گیج رفت و افتاد زمین منم گفتم:
خوردی نوش جونت. :458045-7e17d7cb2c113b98da7c47ba590f6f92:
بلند شد میخواست وردی بخونه که من زود تر خوندم: ایمپریو( طلسم فرمان ) این رو که گفتم و با چوبدستی نازم تکونش هم دادم، هر کاری که بگم میکنع الان. رو به الیور گفتم: میخوای هم تیمیت چیکار کنه؟؟ جواب داد: میخوام که ادای مرغ رو در بیاره. گفتم: واه واه. به به. سیروس داداچ گلم ادای مرغ در بیار.
وقتی که این رو گفتم سالن رفت رو هوا خندیدن و خندیدن تا اینکه طلسم باطل شد و سیروسِ سیریش عصبانی گفت: الان یه کاری میک... . نزاشتم حرفش رو ادامه بده که گفتم: هر کاری دوست داری بکن سیروس سیریش. و باز هم خنده‌ی اعضا.
که یهو ورد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : •серо•

~ßΛD GIŔĿ~

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/5/20
ارسالی‌ها
164
پسندها
8,357
امتیازها
23,913
سطح
0
 
  • محروم
  • #5
کارد می‌زدی خون ازم در نمی‌اومد
الیور قسم میخورم می‌کشمت! اول الیور رو به مرغ تبدیل کردم. بعدش یه چاقو رو بزرگ کردم و طلسمی خوندم روش که دنبال مرغ ( الیور) بی افته:|
البته اگ می‌کشتمش می افتادم آزکابان پس سرعت چاقو رو کمی کم کردم.
همه داشتن فیلم می‌گرفتند. بعد از پنج دقیقه الیور رو به حالت قبلیش برگردوندمو طلسم چاقو رو خنثی کردم.
خب خب نوبتی هم باشه نوبت توعه کوییدیچ! ( کویینی ) !
یک قدم ک رفتم جلو از ترس یک قدم رفت عقب! اخی بچم ترسیده:458123-01167683a8748f5d0059c2ed21e26447::458117-cd0129aac93e0e7447971192287dba7d:
هی میرفتم جلو اون عقب. انقدر رفتم جلو و اون عقب که به دیوار رسید! صحنه داشت عشقولنه می شد ک پخخخخخخخخخخخخخخخ
خودم رو تبدیل به دلقک کردم!
چون می‌دونستم از دلقک می‌ترسه! نا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~ßΛD GIŔĿ~

•серо•

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
8/7/20
ارسالی‌ها
2,148
پسندها
21,124
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
سطح
28
 
  • #6
یهو یکی اومد و گفت از ورد ممنوعه استفاده کردی منم قلبم اومد تو دهنم. سعی کردم زمان رو با یه ورد به عقب برگردونم، و همینطور هم شد. خدایا شکرت هنوز کسی نمیدونه.(خب یکی ورد های ممنوعه رو باید میگفت).
سیریوس بلند شد میخواست وردی بخونه که جاخالی دادم و ورد خورد تو کله‌ی... وای اسنیپ :108: . مُردَم، اون هم جا خالی دادو گفت: کارت خوب بود کووینی. منم همینطور که از خجالت آب میشدم گفتم: ممنون پرفسور. سیریوس هم خجالت میکشید مثل من.( کلا خجالت تو خجالت بود) پرفسور اسنیپ رفت و منم میخواستم به سیریوس پرخاش کنم که الیور جونم( داداشی که از یه تیم دیگه‌ست) گفت: ولش کن کووین. منم تعجب. دهنم به زمین میرسید. گفتم: چرا؟؟ گفت: تو مسابقتو بده. منم بیخیال شروع کردم به ورد خوندن: اینکار سروس( برای پیچیدن طناب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : •серо•

Star☆AR

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
288
پسندها
4,613
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
امضا : Star☆AR

Star☆AR

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
288
پسندها
4,613
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
امضا : Star☆AR

•серо•

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
8/7/20
ارسالی‌ها
2,148
پسندها
21,124
امتیازها
46,373
مدال‌ها
19
سطح
28
 
  • #9
امضا : •серо•
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Star☆AR

Star☆AR

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
288
پسندها
4,613
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
امضا : Star☆AR
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا