نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
طنز خ مثل خنده O_o
- نویسنده موضوع NABZ
- تاریخ شروع
- پاسخها 1,528
- بازدیدها 25,766
-
- برچسبها
- #جوک #خنده طنز
- کاربران تگ شده هیچ
- وضعیت
- ارسالی‌ها
- 1,126
- پسندها
- 13,199
- امتیازها
- 33,323
- مدال‌ها
- 15
- ارسالی‌ها
- 1,126
- پسندها
- 13,199
- امتیازها
- 33,323
- مدال‌ها
- 15
- نویسنده موضوع
- #165
چند وقت پیش یه جا مهمونی رفتیم سر شام یهو دیدیم زن صابخونه هی سرفه میکنه و نفس بالا نمیاد داد میزنه"فاضلاب,فاضلاب,فاضلاب"ما همه نگاهمون رفت سمت دستشویی و حموم گفتیم حتما فاضلابش زد بالا خواستیم در ریم سمت ما نیاد که یهو دیدیم شوهرش براش آب ریخت گفت بخور عزیزم!
نگو طرف داشت شوهرشو که اسمش"فاضل"بود صدا میزد که براش آب بریزه.بدبخت غذا تو گلوش گیر کرده بود!
نگو طرف داشت شوهرشو که اسمش"فاضل"بود صدا میزد که براش آب بریزه.بدبخت غذا تو گلوش گیر کرده بود!
امضا : NABZ
- ارسالی‌ها
- 1,126
- پسندها
- 13,199
- امتیازها
- 33,323
- مدال‌ها
- 15
- ارسالی‌ها
- 1,126
- پسندها
- 13,199
- امتیازها
- 33,323
- مدال‌ها
- 15
- نویسنده موضوع
- #168
شیخی مادر پیرش را کول میگرفت و هرجا که می رفت با خود میبرد. روزی حضرت عیسی او را دید و فرمود: آن زن کیست؟
گفت این زن مادرم است، او مرا بزرگ کرده است و به گردن من حق دارد و من تا آخر عمرش او را به دوشم میگیرم تا مهرش را پاسخ گفته باشم.
حضرت عیسی فرمود: او را شوهر بده و خود را رها کن.
شیخ گفت: پیر و علیل است و قادر به حرکت نیست.
پیرزن دستش را بالا آورد و بر سر پسرش زد و گفت:
آخه نکبت! تو بهتر میدونی یا پیغمبر خدا؟
گفت این زن مادرم است، او مرا بزرگ کرده است و به گردن من حق دارد و من تا آخر عمرش او را به دوشم میگیرم تا مهرش را پاسخ گفته باشم.
حضرت عیسی فرمود: او را شوهر بده و خود را رها کن.
شیخ گفت: پیر و علیل است و قادر به حرکت نیست.
پیرزن دستش را بالا آورد و بر سر پسرش زد و گفت:
آخه نکبت! تو بهتر میدونی یا پیغمبر خدا؟
امضا : NABZ
- ارسالی‌ها
- 1,126
- پسندها
- 13,199
- امتیازها
- 33,323
- مدال‌ها
- 15
- وضعیت