طنز خ مثل خنده‌ O_o

[NABZ]

مامانم سوزن و گذاشته رو دسته مبل افتاده گم شده همه بسيج شديم دنبالش مي گرديم.







اومده صحنه رو بازسازي ميکنه يه سوزن ديگه ميزاره ميندازه ببينه کجا مي افته
هيچي ديگه الان همه داريم دنبال دو تا سوزن مي گرديم

 

[NABZ]

به سه دلیل اجازه نمیدم خانومم دست به سوئیچ ماشین بزنه:




یک. ایشون گواهینامه نداره.
دو. بنده ماشین ندارم.
سه. بنده ایشون رو ندارم!

 

[NABZ]

دختره رفته سوپر مارکت گفته بیسکویتِ خوب دارین؟☺️


مغازه دار گفته: مادر خوبه؟
گفته : ممنوون، سلام میرسونه

 

[NABZ]

انقدر به کارت بانکیم الکل زدم م**س.ت کرده...





بدون موجودی میگه وجودتو عشقه اصن ۱۰۰ میلیون بکش

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[NABZ]

خواهرم رفته مغازه چندتا چیپس و کیک خریده شده ۶۰ هزار تومن میگه یادش بخیر یه زمانی همینا رو میخریدم‌ ۱۵ هزار تومن!





هیچوقت فکر نمیکردم همچین چیزی از یه بچه ۱۲ ساله بشنوم

 

[NABZ]

ﺑﺎﻧﻮﺍﻥ ﻋﺰﯾﺰ ﻭ ﮔﺮﺍﻣﯽ :




ﺧﻂ ﻟﺐ، ﺧﻄﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺭﻭ ﻟﺐ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ
ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺩﻣﺎﻍ ﺷﺮﻭﻉ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ؟
ﻧﻘﺎﺷﯿﺖ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ؟
ﻧﮑﺶ ﻭﺍﻻﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ

ﺷﺘﺮﯼ ﻣﮕﻪ؟!!

 

[NABZ]

بابام داشت نماز میخوند یهو داد زد: الله اکبر، الله اکبر

دویدم گفتم چیه بابا در میزنن؟... الله اکبر

گوشیت زنگ خورد؟... الله اکبر

مهرت گم شد؟... الله اکبر

کسی طوریش شده؟... الله اکبر

بو سوختنی میاد؟... الله اکبر

جک جونور دیدی؟... الله اکبر

گفتم خب بابا یکم راهنمایی کن..!!
با عصبانیت داد زد:
الله اکبر...
(دستشم به نشونه ی خاک بر سرت تکون داد)
بعد که نمازش تموم شد گفت:خاک توسر نفهمت یه ساعته دارم میگم نزن یه کانال دیگه دارم اخبار گوش میدم

 

[NABZ]

اخطار پزشکی جدی ⚠️⚠️

بعد خوردن ماهي به هيج وجه آب ننوشيد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

اخه ماهی دوباره زنده میشه

.
.
.
.
من میرم به انجمن های بعدي خبربدم

 

[NABZ]

‏داشتم قاچاقی با لنج می رفتم دبی، وسط دریا پولامو گرفتن انداختنم تو آب...

چشامو باز کردم دیدم تو ساحل یه جزیره متروکه‌ ام، داشتم از گشنگی می مردم... یهو یه موج اومد چندتا ماهی افتادن جلو پام، همونجوری خام خام خوردمشون‌یهو شب شد هوا سرد شد...

رفتم خودمو چسبوندم به تخته‌ سنگایی که در طول روز‏ زیر آفتاب گرم شده بودن... یهو چندتا حیوون وحشی بهم حمله کردن

رفتم جلو سعی کردم نوازششون کنم باهاشون دوست شم...



بابام گفت کات، مثل اینکه واقعا فندک نداره آتیش روشن کنه...‍♂

 

[NABZ]

‏یادمه اولین روز مدرسه به بابام گفتم نمیخاین منو ببرین مدرسه؟


گفت نه پسرم باید یاد بگیری خودت کاراتو انجام بدی
رفتم مدرسه ظهر که برگشتم
بابام رو کرد به مامانم و گفت
نگفتم بیا خونه رو عوض کنیم؛ این بیشور که برگشت