طنز | تاپیکـ جامع جوکـ |

[saeed371]

داییم داشت به بابام پیشنهاد شراکت میداد که بیا یه باغ بخریم و دامپروری راه بندازیم.
بابام گفت من یه بار یه گوسفند پرورش دادم واسه هفت پشتم بسه!



هرچی فکر کردم دیدم ما گوسفند نداشتیم تاحالا


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

[saeed371]

دوس داشتم شب که زنم خوابه چشماشو تا صبح نگاه کنم
بیدار شه بگه: ممد چرا نخوابیدی
بگم چشات نذاشت




ولی خب همیشه نصف شب بیدارم میکنه میگه شترخروپف نکن

 

[saeed371]

اعتراف میکنم دیشب رفتم مغازه به صاحبش گفتم:

سلام خسته نباشید نوشابه دارید؟
-آره
-پپسیه؟
-آره
سیاهه؟
-آره
-خنکه؟
-آره


-بیزحمت یه دوغ بدید.

هیچی دیگه دقیقا پنج کیلومتر دنبالم کرد.آخرشم نتونست بگیره.

 

[saeed371]

بابام صدام زد گف بیا این گیلاسارو بخور
تعجب کردم گفتم جااااان!؟ ینی چی شده مهربون شده
گفتم مرسی نمیخورم
گفت غلط کردی بیا بخور داره خراب میشه خواهرت برنداره بخوره مریض شه باز
‌

 

[saeed371]

نتایج ارشد اومد...




من تاکسیرانی قبول شدم
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
پسرخالم سربازی قبول شده

دختر عمم هم شوهرداری
کلا ما خانوادگی خیلی درسخونیم

 

[saeed371]

اصفهانیه به زنش میگِد: اسمی 5 تا حیوونو بوگو که با "خ" شروع بِشد و با "دال" خِلاص.

زنه میگِد:



خان داداشِد، خارِد، خدا بیامرز آقاد، خیر ندیده نَنِد و آخریش خودی خَرِد.

 

[saeed371]

یه بار خواستم نه سیخ بسوزه نه کباب!









گوجه هاسوخت!!!

 

[saeed371]

ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم



بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت: یه لیوان شیر هم بخور
من که به کل تعجب کرده بودم که چطوره که به فکر منه
پرسیدم چرا؟



گفت: تاریخش تا امشبه


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

[saeed371]

ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ...


ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﺮﺍﻡ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺯﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﻧﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺪﺑﺨﺘﺶ ﮐﻨﻢ

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

[saeed371]

وصیت یک دختر

غسلم ندهید!
آرایشم پاک میشه !
قبرمو بزرگتر بسازید تا کلیپسم جا بشه!












واسه شبهای دیگه هم لباس بذارید

لباس شب اول قبرم رو همه دیدن