طنز | تاپیکـ جامع جوکـ |

چقدر از پست ها راضی هستید ؟؟؟!!!

  • ۰%

    رای 8 6.7%
  • ۲۵%

    رای 4 3.4%
  • ۵۰%

    رای 10 8.4%
  • ۷۵%

    رای 24 20.2%
  • ۱۰۰%

    رای 73 61.3%

  • مجموع رای دهندگان
    119
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Z.sajad.f

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
5/8/19
ارسالی‌ها
143
پسندها
1,802
امتیازها
11,563
سطح
0
 
  • #6,081
دوتا معتاد خرما مى خوردند و هسته هاش به سمت هم پرتاب مى کردند
یکیش گفت: اشغر میدونی ما داریم چی کار می کنیم...؟!
گفت: نه


گفت: پشر ما داریم جنگ هشته ای میکنیم
اونم بین دو ابر قدرت

:laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting:
 

Z.sajad.f

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
5/8/19
ارسالی‌ها
143
پسندها
1,802
امتیازها
11,563
سطح
0
 
  • #6,082
مامور سرشماری:

سلام مادرجان
ميشه لطفا بیای دم در؟

سلام پسرم...
بفرما؟
از سرشماری مزاحمت میشم.
مادر تو این خونه چند نفرید؟
اگه ميشه برین شناسنامه‌هاتونو بیارین که بنویسمشون...✏️
مادر آهسته و آروم لایِ در رو بیشتر باز کرد...

سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت...
چشماش پراشک شد و گفت:
پسرم، قربونت برم، ميشه مارو فردا بنویسی...!!!؟؟؟

مأمور سرشماری، پوزخندی زد و گفت:
مادر چرا فردا؟
مگه فردا میخواید بیشتر بشید؟
برو لطفاً شناسنامت‌ رو بیار وقت ندارم.

آخه...!!!
پسرم 31 سالِ پیش رفته جبهه...
هنوز برنگشته...
شاید فردا برگرده...!!!
بشیم دو نفر...!!!
میشه فردا بیای؟؟؟
توروخدا...!!!

مأمور سرشماری سرش‌رو انداخت پایین و رفت...

مغازه دار ميگفت:
الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون،
کلیدِ خونش‌رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Z.sajad.f

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
5/8/19
ارسالی‌ها
143
پسندها
1,802
امتیازها
11,563
سطح
0
 
  • #6,083
به جففففر ميگن :
يه داستان برات تعريف ميكنيم ببين كجاش دروغه،
ميگه : باشه،

داستان:

( يه روزجمعه مردي از كنار خيابان رد ميشد ناگهان تصادف ميكنه و سرش قطع ميشه مردم ميرن از داروخونه چسب ميگيرن و سر مردُ به تنش ميچسبونن ويارو پاميشه به راهش ادامه ميده )
حالا كجاي اين داستان دروغ بود،





جففففر در جواب ميگه: خوب معلومه جمعه كه داروخونه باز نیست

:laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting:
 

Z.sajad.f

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
5/8/19
ارسالی‌ها
143
پسندها
1,802
امتیازها
11,563
سطح
0
 
  • #6,084
اگه کسی دراولین نگاه فهمید چیکاره ای





تجربه نشون داده ۱۰۰٪ خودشم اونکارس

:laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting::laughting:
 

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,715
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #6,085
از يک مشهدی پرسيدن با کدوم عبادت بيشتر حال میکنی؟
- گفت: نماز ميت ...!!
پرسيدن چرا؟
- گفت:



وضو که نِمِخه ،
رکوع و سجده هم که نِدِره ،
صِفشم که خِرتوخِره!
کِفشاتِم دِر نِمييری گم نِمِره ،
آخرشم نهار مِدِن ،
اِزی بيتر چِه مِخِی؟
 
امضا : NASTrr

Z.sajad.f

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
5/8/19
ارسالی‌ها
143
پسندها
1,802
امتیازها
11,563
سطح
0
 
  • #6,086
به جففففر ميگن :
يه داستان برات تعريف ميكنيم ببين كجاش دروغه،
ميگه : باشه،

داستان:

( يه روزجمعه مردي از كنار خيابان رد ميشد ناگهان تصادف ميكنه و سرش قطع ميشه مردم ميرن از داروخونه چسب ميگيرن و سر مردُ به تنش ميچسبونن ويارو پاميشه به راهش ادامه ميده )
حالا كجاي اين داستان دروغ بود،





جففففر در جواب ميگه: خوب معلومه جمعه كه داروخونه باز نیست

:laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting:
 

Z.sajad.f

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
5/8/19
ارسالی‌ها
143
پسندها
1,802
امتیازها
11,563
سطح
0
 
  • #6,087
رفتم کوه میخواستم چایی درست کنم داشتم دنبال چوب میگشتم

یه شاخه افتاده بود روزمین هرچی میکشیدمش میرفت جلو تر





آخرش گفت حاجی اگه ناراحت نمیشی مارم

:laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting: :laughting:
 

Saba Abbasi

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
24/3/19
ارسالی‌ها
3,836
پسندها
44,552
امتیازها
74,373
مدال‌ها
34
سطح
38
 
  • #6,088
‏پلیس نگهم داشت گفت: ماشینتون بیمه ش تموم شده
گفتم: مگه پشت ماشین رو ندیدین؟!
گفت: نه چطور مگه؟
گفتم: نوشتم من بیمه ی ابوالفضلم!
برگه جریمه رو دراورد گفتم: اقا ننویس ننویس ضامن دارم
گفت: ضامنت کیه
گفتم: ضامن اهو
دویست هزار تومن نوشت مردتیکه بی اعتقاد
 
امضا : Saba Abbasi

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,715
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #6,089
کارآفرینی یعنی....








بري کنار اینا که بلال میفروشن , نخ دندون بفروشی

تفکر اقتصادی رو داشتین؟؟؟
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,993
پسندها
55,715
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #6,090
روزی شیخ مشغول مکالمه با سیم کارت ایرانسل خود بودی. اما مکالمه چنان طولانی گشت که مریدان پرسیدند: یا شیخ چگونه است که شارژ سیم کارت شما تمام نمیشود پس از چندین ساعت گوهرفشانی؟



شیخ لبخندی شیطان‌گونه زده و فرمود:
از آن روی که من در تلگرام (فیک اکانت) با نام (عسل جون) اختیار نموده و به وسیله‌ی ان ملت را شارژ ایرانسل تیغ همی زدمی!!
و مریدان از فرط تعجب توان نعره و گریز به بیابان هم نداشتندی!!
 
امضا : NASTrr
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
411
بازدیدها
8,944

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا