رفتم قبرستون کنار قبر پدربزرگم نشسته بودم فاتحه میخوندم، بابام زنگ زد گفت کجایی؟ گفتم سر قبر بابات، نمیدونم چرا شاکی شد! فکر کنم هنوز با غم از دست دادن باباش کنار نیومده
تو خونه سیب زمینی آب پز رو با نصف نون بربری درسته قورت میدن
(دیدم که میگمااااا)
اما بیرون تو ملا عام یه دونه چیپس نازکو
با 8 گاز و 2 ترمز و 3 نیم کلاج میخورن
اولین بار که خواستم نوشیدنی بگیرم ساقیه بهم گفت دیگه به من زنگ نزن.
گفتم چرا؟
گفت به این کاری ندارم که وقتی منو دیدی نیم ساعت داشتی برام نور بالا میزدی تا علامت بدم، به عینک دودیتم تو ساعت ده شب کاری ندارم. ولی ناموسا چه فکری کردی صدهزار تومن پولو گذاشتی تو کیف سامسونت تحویل دادی؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.