گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان سر به مهر | افسانه نوروزی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

[Afsaneh.Norouzy]

سلام خدمت افسانه‌ی عزیزم. راستش من حجم زیادی از رمان سر به مهر رو دنبال کردم و الان هم داخل کانال یک رمان درحال خوندن رمان هستم.
رمان شروعی هیجانی داشت. اون شوق دخترک به خواننده منتقل می‌شد و باعث می‌شد دنبال رمان رو گرفت. اما حیف، که شروع رمان کلیشه بود و پس از آن هم کلیشه در کلیشه. زور کردن برای ازدواج این دو. عشق دختر عموش یا هوسش، حسودی‌هاش، بی دست و پایی اسرا، همه این‌ها رو داخل رمان‌های دیگه مشاهده گردیم. اما انتقال حس، توصیف اون روستای دلنشین و پتوی پشمی و... واقعا من رو به وجد آورد و باعث شد ادامه بدم و مطمئنم که برای آینده‌ی رمان، پردازش‌های نوتری داری و از حالت کلیشه خارج می‌شه. اول رمان با دیالوگ شروع شد. اما باز هم جذاب بود...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Afsaneh.Norouzy]

سلام زیبایم دیر اومدم ولی اومدم یه خورده درگیر آلای خودم بودم.
مثل همیشه لایکخور داری و ترکوندی. امیدوارم روزبه روز شاهد پیشرفتت باشم ولی من حافظ و دوس داشتم نه!!!!!

سلام به مرضیه‌یِ عزیزِ دلم
وای اگر بدونی من چقدر دارم حرص میخورم. که همراهت نیستم تو روایت رمانت. باید وقتمو خالی کنم برای خوندن دلبرای تو.
گذاشتم هفت هشت صفحه بشه بعد بیام سراغش که حسابی بهم بچسبه.
چی شد یهو سر از انکار در آوردی تو؟

 

[Afsaneh.Norouzy]

سلام توی پیجتون هم گفتم عاشق این رمانایی هستم که خواب و خوراک از آدم می‌گیره
نه اضافه گویی داره نه جای کم گذاشتید همه چیزش عالیه و توانا
یه روزه تا اینجای رمان خوندم و تا پارت جدیدی می‌ذارید سریع می‌رم سر وقتش
موضوع بکره و عشق اسرا بکرتر، اینکه اسرا از داریوش که عاشقشه بزرگتره ، تابو شکنی خوبیه.
خسته نباشید

سلام عزیزِ دلم
از این که انقدر نظرت مثبته تو پوست خودم نمیگنجم.
خوشحالم که نوشته هام رو دوست داشتی بانوجان
امیدوارم باز هم در ادامه از خوندنش لذت ببری^^

 

[Afsaneh.Norouzy]

بسمه تعالی...
اسم رمان برای من معانی مختلفی داشت هم آرایه مجاز و هم ایهام درونش داشت و این اسم رو به شدت جذاب می‌کرد.
هم خلاصه و هم مقدمه رمان محتوای عاشقانه ای رو منتقل می‌کرد که حس خوبی رو انتقال میداد.
شخصیت سازی و توصیفاتت قابل لمس بود فقط یه مورد تو شخصیت ها هست اونم اینکه در بعضی جاهای رمان ویژگی بعضی از شخصیت ها یا فرهنگ و حیای مردم شهرستان رو مستقیم گفته بودی و یجور اطلاعات اضافه به نظر میومد میتونستی این ویژگی ها رو بیشتر توی رفتار شخصیتت نشون میدادی مثل:
داریوش وقتی کنجکاو می‌شد و می‌خواست تمرکز کند، اخم‌هایش را در هم می‌کشید و چند درجه‌ای لای چشم‌هایش را ریزتر می‌کرد. گیلانه بی‌خبر از این اخلاق ارباب زهره ترک شده...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[سـایهـ سـار؛]

سلام ستاره جانم
ممنون از نقد کارا و به جات
آره برنامه هایی دارم که کمتر پردازشش رو دیدیم تو رمانای دیگه
ایرادات ویرایشی ویراستاریش رو هم چشم، سعی میکنم در اسرع وقت درست کنم.
ممنون که وقت گذاشتی ستاره جان

خواهش میکنم افسانه‌ی عزیزم
امیدوارم موفق و میروز باشی❤

 

[Arman_r]

بسمه تعالی...
اسم رمان برای من معانی مختلفی داشت هم آرایه مجاز و هم ایهام درونش داشت و این اسم رو به شدت جذاب می‌کرد.
هم خلاصه و هم مقدمه رمان محتوای عاشقانه ای رو منتقل می‌کرد که حس خوبی رو انتقال میداد.
شخصیت سازی و توصیفاتت قابل لمس بود فقط یه مورد تو شخصیت ها هست اونم اینکه در بعضی جاهای رمان ویژگی بعضی از شخصیت ها یا فرهنگ و حیای مردم شهرستان رو مستقیم گفته بودی و یجور اطلاعات اضافه به نظر میومد میتونستی این ویژگی ها رو بیشتر توی رفتار شخصیتت نشون میدادی مثل:
داریوش وقتی کنجکاو می‌شد و می‌خواست تمرکز کند، اخم‌هایش را در هم می‌کشید و چند درجه‌ای لای چشم‌هایش را ریزتر می‌کرد. گیلانه بی‌خبر از این اخلاق ارباب زهره ترک شده بود.

سلام عزیزم. ببین برای این جا باید بگم تاثیر...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[t.sh]

سلام واقعیت برنامه ریزی کرده بودم هر روز فقط دو صفحه بخونم اما نمی دونم چی شد که نتونستم بیخیال بشم و نشستم که تا آخرش بخونم و قید خیلی از کارهام رو زدم که واقعت لیاقتش رو داشت!
بهتون تبریک میگم رمان رو، محتوا رو، شخصیت ها رو خیلی عالی درآوردید و خواننده رو خوب انگشت به دهان قلمتون کردید!
چند مورد رو باید حتما بهتون بگم:
1.پارت 27 اسرا به خاطر باندپیچی دستش برای نماز تیمم کرد که خب این غلطه در چنین شرایطی باید وضوی جبیره بگیره!
2. پارت 35 "محضر ظاهر" غلطه "منظر ظاهر" درسته.
3.پارت 36 آلت قتاله درسته.
4. پارت 86: "خوشنود" غلطه "خشنود" درسته.
5. پارت 107 "معلق زدن" غلطه "ملق زدن" درسته.
6. پارت 168 و 169 "ضائقه" غلطه "ذائقه" درسته.
قصد جسارت بابت این موارد نداشتم براتون با آدرس و دقیق گفتم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[روجا]

سلام به مرضیه‌یِ عزیزِ دلم
وای اگر بدونی من چقدر دارم حرص میخورم. که همراهت نیستم تو روایت رمانت. باید وقتمو خالی کنم برای خوندن دلبرای تو.
گذاشتم هفت هشت صفحه بشه بعد بیام سراغش که حسابی بهم بچسبه.
چی شد یهو سر از انکار در آوردی تو؟

من عشق حافظ رو باور کرده بودم حس

سلام به مرضیه‌یِ عزیزِ دلم
وای اگر بدونی من چقدر دارم حرص میخورم. که همراهت نیستم تو روایت رمانت. باید وقتمو خالی کنم برای خوندن دلبرای تو.
گذاشتم هفت هشت صفحه بشه بعد بیام سراغش که حسابی بهم بچسبه.
چی شد یهو سر از انکار در آوردی تو؟

من عشق حافظ رو باور کرده بودم. حس میکنم با احساساتم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Afsaneh.Norouzy]

من عشق حافظ رو باور کرده بودم حس

من عشق حافظ رو باور کرده بودم. حس میکنم با احساساتم بازی شده

خوندی انکارو؟

 

[روجا]

خوندی انکارو؟

پ ن. همینجوری قلبم شکسته