متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی اشعار شاعر فرانسوی پل سلان

  • نویسنده موضوع ABCDEFGH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 272
  • کاربران تگ شده هیچ

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #1

بسم تعالی
سلام!
در این تایپیک تعدادی از اشعار شاعر فرانسوی "پل سلان" قرار گرفته است!

images.jpeg-10.jpg
 
آخرین ویرایش
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #2

1. کیمیایی

سکوت، مانند طلاي پخته در
دستانِ
جزغاله.
***
بیکران، خاکستري،
نزدیک آن سان که سراسر گم می‌شود
سیماي خواهرانه.
***
همهي نام‌ها،
همهي نام‌هاي
بر افروخته.
بسی
***
خاکستر متبرک. بسی
خاك برآورده بالاي
روشنایی،
همچو حلقه‌هاي
روح روشن.
***
بی‌کران.
خاکستري.
بی تفاله.
***
تو، آنجا.
تو با آن غنچه‌ی
صورتیِ تلخ،
تو در شط ش*ر..اب.
***
(آیا مرخص نکرد
ما را نیز، در این ساعت؟
چه خوب،
چه خوب، که کلامت اینک در گذشته است.)
***
سکوت، مانند طلاي پخته،
در دستانِ
پخته، پخته.
انگشتان، دودي، مانند هاله‌ها، دایره‌ی
هاله‌هاي هوا.
***
بی‌کران.
خاکستري...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #3

2. هاله

پاییز برگ‌هایش را از دستم میخورد: دوستیم ما.
از هسته‌ها پوسته‌ی زمان را بر می‌گیریم و راه رفتن می‌آموزیم:
آن گاه زمان به پوسته باز می‌گردد.
***
در آینه یکشنبه است.
در رؤیا خانه‌ای هست براي خسبیبدن،
دهان‌مان حقیقت را می‌گوید.
***
چشم به میانگاه دلبند خود می‌دوزم:
همدیگر را می‌نگریم،
واژه‌هایی گنگ ردوبدل می‌کنیم.
***
مانند خشخاش و حافظه به هم مهر می‌ورزیم،
مانند ش*ر..اب در صدف می‌خوابیم،
مانند دریا در اشعه‌ی خونین ماه.
***
کنار پنجره در آغوش هم می‌ایستیم، و مردم از خیابان دارند بالا را نگاه میکنند:
وقت آن است که دریابند!
وقت آن است که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #4

3. بلور

نه بر لبانم لبانت را می‌جویم،
نه رویاروي دروازه آن بیگانه را،
نه در دیده اشک را.
***
هفت شبانه بلندتر سرخ بر سرخ می‌شورد،
هفت قلب ژرف‌تر دست بر دروازه می‌کوبد،
هفت گل سرخ دیرتر می‌چکد چشمه.


 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #5

4 . تنیبری- Tanebrae

ما نزدیکیم، خداوندگارا،
نزدیک و در دسترس.
***
الآن دست خورده، خداوندگارا،
خراشیده و خراشان گویی
پیکر هر یک از ماست
پیکر تو، خداوندگارا.
***
دعا کن، خداوندگارا،
دعا کن برایمان،
ما نزدیکیم.
***
بدقواره از باد به آنجا رفتیم،
رفتیم آنجا تا خم شویم
بر گودال و آبرو.
براي سیراب شدن به آنجا رفتیم، خداوندگارا.
***
خون بود، آنچه
تو افشاندي، خداوندگارا.
میدرخشید.
***
تصویرت را درون دیدگانمان می‌افکنَد، خداوندگارا.
دیدگان و دهان‌مان گشاده و پوک‌اند، خداوندگارا.

***
نوشیده‌ایم، خداوندگارا.
خون و تصویري را که در خون بود، خداوندگارا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #6

5. می‌توانستی بگویی

میتوانستی سخن بگویی
با آن یکی-
با بال‌هاي بلند پرواز توکا
بر دیوار آتش،
آن سوي پاریس،
متعالی،
به زبان شعر.


 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #7

6. می‌گویند در آب

گویند در آب
سنگی بود و حلقه‌ای
و بر آب واژه‌ای
که حلقه را پیرامون سنگ می‌گذاشت.
***
دیدم سپیدارم بر آب فرود آمد
دیدم چگونه شاخسارش به ژرفنا رسید،
دیدم ریشه‌هایش شبانه به سوی سپهرها شتافتند
***
نتاختم تا نزدیک او باشم،
فقط در باب زمین خواندم بر فراز آن خاکریز
که نقشی از چشم و شکوه تو دارد،
زنجیره‌ی نغزگویی‌ها را از گردنت برداشتم
و میز را به یاري‌ات آراستم، همان جا که خاکریز بود.
***
و دیگر سپیدار را ندیدم.


 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #8

7. آن کلام در حال سقوط به ژرفناها

آن کلام در حال سقوط به ژرفناها،
آن که ما خوانده‌ایم.
سالها، واژه‌ها از آن پس.
ما هنوز همان هستیم.
می‌دانی فضا را پایانی نیست،
می‌دانی تو را به پرواز نیازي نیست،
می‌دانی چه خود را در دیدگانت می‌نگارد،
ژرفناها ما را ژرف می‌سازند.


 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #9

8. زمانی

زمانی،
از او شنیدم
دنیا را دارد می‌شوید،
نادیده،
در تمام طول شب،
صادقانه.
***
تک و بیکران،
برانداخته،
آنها می‌گسستند.
روشنایی بود.
رستگاري.


 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #10

9. خورشیدهاي قلاویز

خورشیدهاي قلاویز
بر خرابستانی خاکستري-سیاه.
درختی-
انگارهاي متعالی
به نواي روشنایی چنگ می‌اندازد:
هنوز آوازهایی هست که می‌خوانند سواي نجواهاي
آدمی.


 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا