- تاریخ ثبتنام
- 14/8/18
- ارسالیها
- 525
- پسندها
- 17,520
- امتیازها
- 35,173
- مدالها
- 16
- سن
- 27
سطح
24
- نویسنده موضوع
- #211
- قرمز خیلی بهت میاد!
تعریفش بدنش رو مورمور کرد. حس عجیبی بهش دست داد. اما فقط لبخند مرددی زد و تشکر کرد. معترف بود که اون آتیش فواره زده توی چشمای سوفیا حالش رو جا میاره!
سایمون چِیس مثل همیشه پرانرژی درس داد. الیزابت با اینکه به شدت محتاج یه چرت بود، اما روی درس متمرکز موند. ولی فقط تا زمانی تونست به مقاومتش ادامه بده که آقای چیس، پاش رو از کلاس بیرون گذاشت و برای اعضای تیم فوتبال آرزوی موفقیت کرد.
چند دقیقه تا شروع مونده بود و میتونست با یه چرت کوتاه کمی از بیحالیش رو درمان کنه؛ پس سرش روی میز سقوط کرد.
قلبش داشت تند میکوبید که از خواب پرید. نفسزنون صاف نشست و نگاهی به اطرافش انداخت. اول کمی گیج، ولی زود ریکاوری شد. چراغای مدرسه خاموش بود! گیجتر از قبل، تار موهایی که توی دهنش...
تعریفش بدنش رو مورمور کرد. حس عجیبی بهش دست داد. اما فقط لبخند مرددی زد و تشکر کرد. معترف بود که اون آتیش فواره زده توی چشمای سوفیا حالش رو جا میاره!
سایمون چِیس مثل همیشه پرانرژی درس داد. الیزابت با اینکه به شدت محتاج یه چرت بود، اما روی درس متمرکز موند. ولی فقط تا زمانی تونست به مقاومتش ادامه بده که آقای چیس، پاش رو از کلاس بیرون گذاشت و برای اعضای تیم فوتبال آرزوی موفقیت کرد.
چند دقیقه تا شروع مونده بود و میتونست با یه چرت کوتاه کمی از بیحالیش رو درمان کنه؛ پس سرش روی میز سقوط کرد.
قلبش داشت تند میکوبید که از خواب پرید. نفسزنون صاف نشست و نگاهی به اطرافش انداخت. اول کمی گیج، ولی زود ریکاوری شد. چراغای مدرسه خاموش بود! گیجتر از قبل، تار موهایی که توی دهنش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر