• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رمان اسرار فوق محرمانه ‌(جلد سوم حلقه‌ جادویی) | س.زارعپور کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع س.زارعپور
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 346
  • بازدیدها 31,149
  • کاربران تگ شده هیچ

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #331
- کجاست؟ اریک کجاست؟!
چند تا از نگهبان‌ها هم مضطربانه به طرف کالین رفتن. ایوان بهش اخطار داد:
- نمی‌تونید سر پا بایستید آقای تِرنر... حالتون خوب نیست!
کالین درحالی‌که چشماش از شدت درد سرش ضربان گرفته بود، خطاب به ایوان و نگهبان‌هایی که دورش جمع شده بودن با صدایی که بین نفس‌های خسته‌اش گم می‌شد، گفت:
- من از بدتر از این‌ها جون سالم به در بردم... اریک رو می‌خوام، برام بیاریدش... اون کجاست؟
یکی از نگهبان‌ها بلافاصله جواب داد:
- ایشون توی اتاق کارشون هستن.
همون لحظه بود که رابین سراسیمه و اسلحه به دست از پله‌ها بالا دوید و توی راهرو مقابل کالین ایستاد. جیمز هم به دنبالش بالا رسید. رابین با نفس‌های تند شده، صدا زد:
- ویوِر!
بعد به طرفش دوید و مقابلش ایستاد. کالین نگاه سرخش رو به سمتش سوق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #332
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #333
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #334
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #335
***
موسیقی زنده از همه‌جای کشتی شنیده میشد. رنگ آسمون به‌خاطر غروب آفتاب به سرخی رسیده بود و به زودی تاریک میشد. همه خوشحال بودن و از تفریحات گرون‌قیمتشون لذت می‌بردن. نوشیدنی، غذاها، مزه‌ها و تنقلات با بهترین کیفیت در دسترس مهمونا بود.
درست قسمت پشتِ کشتی، ریچارد به کمک چند نفر از کارکن‌های کشتی داشت صندوقچه‌ی فلزی و بزرگی رو به قلاب جرثقیل متصل می‌کرد. هیچ‌کس به جز خود ریچارد نمی‌دونست چی توی اون صندوقه!
وقتی با موفقیت وصل شد، عقب وایساد تا کارکن‌ها جرثقیل رو بالا بکشن و سرش رو روی سطح آب بچرخونن. بعد خودش به طرف جمع مهمون‌ها رفت تا از جشن لذت ببره. یه نوشیدنی برداشت و نگاهی به ساختمون‌های روشن شهر انداخت. حالا که شانس بهش رو کرده بود، می‌خواست ازش نهایت لذت رو ببره. نگاهی به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #336
همون لحظه همه متوجه موقعیت شدن و شروع به جیغ کشیدن و فرار کردن. کالین با نفس‌نفس نگاه سرخش رو می‌چرخوند تا ریچارد رو پیدا کنه. بقیه هم پشت سرش بالا اومدن و یکی‌یکی روی کشتی ایستادن. بدون این‌که سرش رو برگردونه خطاب به جیمز دستور داد:
- پیداش کن!
بین اون هرج و مرجی که فرار و ترس آدم‌ها ساخته بودش، چند قدم جلو رفت. همه داشتن از پله‌ها پایین می‌دویدن و از نگاه دوباره به هیبت کالین خودداری می‌کردن.
وقتی دید هر چی چشم می‌گردونه پیداش نمی‌کنه دوباره غرید:
- خودت رو نشون بده بی‌ارزش کثافت! می‌دونی که هر جا قایم شی پیدات می‌کنم.
دوباره بین مهمون‌ها چشم گردوند و یک‌ دفعه صداش رو از پشت سرش شنید.
- من این‌جام!
کالین به سرعت چرخید و ریچارد رو روی سقف اتاقک ناخدا دید، درحالی‌که یه ریموت توی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #337
و بعد خودش یکی از بازوهای براق و بلندش رو جلو فرستاد. قندیل سفت و سخت از برخورد باهاش متلاشی شد و همزمان بدن بی‌جون افرادش هم بین خون‌آبه‌ی غلیظی، روی هم افتادن.
اونایی که به سمت ریچارد می‌دویدن، متوقف شدن. ریچارد خندید و خیره به کالین که با درد سر جاش می‌ایستاد گفت:
- فکر می‌کنی با این چند نفر حریفم میشی؟
با حرکت دستش دوباره چند تا قندیل بزرگ سر از توی آب بالا آوردن و به سمت بقیه افرادش رفت که سعی داشتن با شلیک تیر جلوش رو بگیرن. سایمون و آلن برای کمکشون رفتن. جیمز سعی کرد بدون جلب توجه ریچارد خودش رو به پشت اتاقک برسونه. برای این کار باید بقیه حواس ریچارد رو پرت می‌کردن. کالین دوباره جلو رفت و با عصبانیت غرید:
- خودم تنهایی هم از پس تو برمیام بی‌خاصیت!
ریچارد و کالین که دوباره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #338
ریچارد همون‌طور که نفس‌هاش به شماره افتاده بود، به سختی گفت:
- همیشه فکر می‌کنی قدرت مطلقی و... هیچ‌کس از پست برنمیاد... همیشه فکر می‌کردی انقدر قدرتمندی که... نیاز نداری برای کاری دستای خودت رو آلوده کنی... اما حالا چشم تو چشم من وایسادی... و هنوز نتونستی من رو... شکست بدی... قسم خورده بودم یه روز این غرورت رو بشکونم... باید خود بدبخت و رقت‌انگیزت رو از اینجا ببینی که چطور زورت به منِ تنها نمی‌رسه!
علی‌رغم جریان خونی که از گردن ریچارد جاری شده بود، لبخند دندون‌نمایی زد و قندیل بزرگی رو از روی سطح آب، به طرف صندوقچه‌ی اصلی که جیمز کنارش ایستاده بود فرستاد و قبل از این‌که جیمز از پشت اتاقک، خودش رو برای کمک به کالین بالا بکشه، قندیل سرد و سخت به سرعت جلو رفت و هم‌زمان با هول دادن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #339
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #340
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا