• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رمان اسرار فوق محرمانه ‌(جلد سوم حلقه‌ جادویی) | س.زارعپور کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع س.زارعپور
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 346
  • بازدیدها 31,846
  • کاربران تگ شده هیچ

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #71
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #72
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #73
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #74
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #75
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #76
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #77
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #78
تریسا در‌حالی‌که داشت برای چندمین بار بدن بی‌سرش رو تصور می‌کرد به سلنا خیره شد. ملکه به تأیید حرفش سری تکون داد و با خونسردی ظاهری گفت:
- پس داری میری! اینجا رو با مسافرخونه اشتباه گرفتی؟ نقاشی‌های تو توی تالار به پایان نرسیده.
شاهزاده پیش از این‌که قضیه بالا بگیره دستی به شونه مادرش گذاشت و توجه‌ش رو به خودش جلب کرد.
- مادر، منم می‌خواستم در همین موضوع باهاتون صحبت کنم، اون باید بره.
هنوز هم هیچ اصراری برای موندنش نداشت!
- ولی من نمی‌خوام بره! هر نقاش اثر مخصوص به خودش رو خلق می‌کنه. نمی‌خوام تالارم نیمه کاره بمونه!
- نگران اون نباشید، ترِوِر اون‌قدری مهارت داره تا همون جوری که شما می‌خواین تمومش کنه.
ترِوِر سرش رو تکون داد و موافقت کرد. ملکه به آهستگی پلکی زد و به چشمایی که همچنان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #79
تا شب طول کشید تا به عمارت مورد نظرش برسه. دیگه گرسنگی حسابی گریبان‌گیرش شده بود که تونست وارد بشه و بعد از یک بحث طولانی با پدرش، تونست با بقیه اعضای خانواده‌ش که شامل دو تا دختر و شوهراشون بود رو‌به‌رو بشه. همه‌شون مثل لکسی رنگ پریده و زال بودن، حتی دامادهای خانواده‌ هم همینطور. انگار رنگ براشون کم اومده بود! یکی از دخترها باردار بود و انگار روزهای آخر رو می‌گذروند و هیچ حس خوبی بهش نداشت. با این‌که نمی‌خواست اعتراف کنه اما از دیدن شوهری که در کنارش مونده بود حسابی خونش به جوش می‌اومد! حال اون‌که، ویلیام حتی از وجود فرزندش خبر نداشت و روزها رو کنارش می‌گذروند تا فقط جرأت گفتنش رو پیدا کنه!
خانواده لکسی از سرشناس‌های قبیله‌ی خودشون یعنی پالسون‌ها هم بودن و پدرشون معتقد بود نمی‌تونن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

س.زارعپور

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/8/18
ارسالی‌ها
525
پسندها
17,520
امتیازها
35,173
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #80
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا