متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی اشعار برتولت برشت

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 19
  • بازدیدها 353
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #11
ای دوست !از پرسیدن شرم مکن!
مگذار که با زور ، مجبور به پذیرفتن شوی.
خود به دنبال اش بگرد!

آن چه را که خود نیاموخته یی ، انگار کن که نمی دانی
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #12
با مردم مهربانم
به سنت ایشان کلاهی اطو شده بر سر می گذارم
می گویم:آنها جانوران بسیار گندی هستند

و می گویم:مهم نیست. من خود نیز چنینم!
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #13
تنگ غروب مردان را گرد خود می آورم
ما یکدیگر را “نجیب زاده” می نامیم
آنها پاهایشان را روی میز من دراز می کنند
و می گویند:”وضع ما بهتر خواهد شد.”و من

نمی پرسم:کی ؟
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #14
صورت حسابت را خودت جمع بزن
این تویی که باید بپردازی اش
روی هر رقمی انگشت بگذار

و بپرس: این برای چیست ؟
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #15
به همه آن چیزها که حس می کنی
به همه آن چیزها که احساسشان می کنی کمترین اهمیتی نده
گفته است بدون تو نمی تواند زندگی کند تو اما بیاندیش که در دیدار دوباره
تو را به جا خواهد آورد ؟ !…
لطفی در حقم کن و خیلی زیاد دوستم نداشته باش

از آخرین باری که دوستم داشتند به بعد حتی کمترین محبتی ندیدم
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #16
برایم بنویس چه تنت هست ؟ لباست گرم است ؟
برایم بنویس چطوری میخوابی ؟ جایت نرم است ؟
برایم بنویس چه شکلی شده ای ؟ هنوز مثل آن وقت ها هستی ؟
برایم بنویس چه کم داری ؟ بازوان مرا ؟
برایم بنویس حالت چطور است ؟ خوش می گذرد ؟
برایم بنویس آن ها چه می کنند ؟ دلیریت پا برجاست ؟
برایم بنویس چه کار میکنی ؟ کارت خوب است ؟
برایم بنویس به چه فکر می کنی ؟ به من ؟
مسلماً فقط من از تو می پرسم!
و جواب ها را می شنوم که از دهان و دستت می افتند
اگر خسته باشی نمی توانم
باری از دوشت بردارم.
اگر گرسنه باشی چیزی ندارم که بخوری.
و بدین سان گویا از جهان دیگری هستم

چنان که انگار فراموشت کرده ام
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #17
در حالی که ما نیز آگاهیم
حتی نفرت از فرودستان هم
چهره را زشت میکند
حتی خشم از ستم نیز
صدا را خشن می سازد

نتوانستیم خود انسان باشیم
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #18
فقط چیزی را باور کن
که چشم هایت می بیند
و گوشهایت می شنود
حتی آن چه را چشم هایت می بیند
و گوش هایت می شنود
باور نکن
همچنین بدان
که باور نکردن چیزی
گاهی می تواند

باور کردن چیز دیگری باشد
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #19
همین که پیمانه عمرش لبریز شد
به خاکش سپردند,
بعد از او برخاکش گل ها میرویند و
مرغان میخوانند...
او , آن چثه نحیف , هیچ بر خاک سنگینی نکرد
چه مایه درد به جان خرید

که چنین سبک شده بود .
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #20
کسي که
دوستش دارم
به من گفته است
که به من محتاج است
به همين خاطر هم
من مواظب خودم هستم
و چشمانم باز است
در راهي که مي‌روم
و دلهره دارم
از هر قطره باران
که مبادا

با ضربتي نابودم کند
 
امضا : SAN.SNI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا