دیالوگ نویسی تمرین دیالوگ نویسی | NAZGOL کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ~naz
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7
  • بازدیدها 426
  • کاربران تگ شده هیچ

~naz

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/5/20
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,460
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
_ اگر یکی از اون آدمایی که خط قرمزتن دست بذارن رو نقطه ضعفت، چیکار می‌کنی؟!
_ خط قرمز دورش رو پاک می‌کنم و یه خط مشکی می‌کشم روش!
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/5/20
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,460
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
_ به چی فکر می‌کنی؟!
_ ...
_ حواست اینجاست؟
_ به اینکه چی‌ شد که به سرش زد که بره.
_ کاری از پیش می‌بره؟
_ منظورت چیه؟
_ اگر بهش فکر کنی برمی‌گرده؟!
_ خب برنگرده!
_ این رو از ته دلت نگفتی!
_ ببین آدما اگر بارها با دلیل و منطق‌هاشون بهم ثابت کنن که اون دیگه رفته، تهش یه نوری تو دلم سو سو می‌کنه و صدام می‌زنه! داره میگه برمی‌گرده!
_ قصد عذاب دادن خودتو داری؟!
_ نه! فقط حرف دلمو گفتم.
_ نه! تو با خودت رو راست نیستی! می‌دونی برنمی‌گرده اما می‌خوای به این امید زندگی کنی!

_ نمی‌دونم. شاید اینطوری که تو میگی باشه.
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/5/20
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,460
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
_ هنوزم می‌خوای تنها باشی؟
_ آره، اینجوری راحت‌ترم.
_ کی می‌خوای از خر شیطون پایین بیای؟!
_ خر؟! کدوم خر؟ من فقط اسب سوار می‌شم.
_ نپیچون! کی تموم می‌کنی این مسخره‌ بازیا رو؟
_ هر وقت یک جو آدم درونم، خر شد.
_ می‌دونی اسمش چیه؟! اسمش کله‌خریه!
_ تازه اولشه.
_ داری با خودت لج می‌کنی نه بقیه!
_ حالا هر چی.
_ آدم شو! دست بردار از این کارات! تا کی می‌خوای هم خودتو هم بقیه رو عذاب بدی؟
_ تا هر وقت که همون بقیه بفهمن دل کاغذ نیست که اگر پاره بشه بشه چسبش زد! دل پارچه نیست که کثیفش کنن و آخرشم بشورنش و بشه مثل اولش! دل شیشه نیست که بعد از چند بار شکستن دیگه نشکنه!
دل می‌شکنه، می‌شکنه، می‌شکنه. اونقدر شکستن دل من رو که الان دلم نمی‌خواهد هیچکدوم از اونا رو ببینم. تنها سلاحم شده دور شدن از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/5/20
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,460
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
_ من بارون رو خیلی دوست دارم. تو چی؟!
_ من نه.
_ چرا؟! بارون به این قشنگی!
_ وقتی بارون میاد اونایی رو که دوستشون داری، پیشتن؟
_ منظورت چیه؟
_ منم اگر مثل تو پیش عزیزام بودم دوست داشتم منتها الان از همه دورم. بارون دلتنگیمو بیشتر می‌کنه.
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/5/20
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,460
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
_ دیدی راحت رفت؟!
_ فکر می‌کنی راحت بود براش؟
_ اگر راحت نبود پس چطور به این زودی... .
_ تو نمی‌تونی آدما رو قضاوت کنی! از کجا می‌دونی اون لحظه اشک تو چشاش جمع نشده؟! از کجا میدونی زجر نکشیده؟ تو جاش بودی؟ نه! نبودی؛ پس قضاوتش نکن!
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/5/20
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,460
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
_ امروز چند شنبه‌ست؟!
_ شنبه.
_ شنبه؟ چرا؟!
_ چرا شنبه‌ست؟! چه سوالاتی می‌پرسی تو!

_ نه. چرا شنبه‌هامون شده مثل غروب جمعه؟! نه تنها شنبه، کل روزای هفته شدن غروب جمعه! قبلا فقط غروب جمعه که می‌شد دلمون می‌گرفت و صبح شنبه همه چی روی روال خودش بود. اما الان نه شنبه حالمون خوبه و نه بقیه‌ی روزا. انگار ما متولد شدیم که دلتنگ باشیم... .
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/5/20
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,460
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
_ هنوز با هم دیگه قهرین؟!
_ نه.
_ پس چرا مثل قبل نیستین؟!

_ دقت کردی وقتی پایه‌ی یه صندلی می‌شکنه هیچ کس روش نمی‌شینه؟! حتّی بعدتر که تعمیر شد با احتیاط روش می‌شینن‌. انگار می‌ترسن!
رابطه‌ی ما هم این شکلی شده؛ دیگه اعتمادی ندارم به رابطمون. هستیم هنوز ولی با تردید!
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/5/20
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,460
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
_ آرنولد؟
_ هوم
_ آرنولد؟!
_ بله؟
_ آرنولد، با توام خب! حواست به منه؟!
_ آره خب، چته؟!
_ خیلی حس بدیه که الویت دوم آدما باشی.
_ نوچ. اشتباه می‌کنی؛ همیشه یه بدتری وجود داره. این یه قانون ثابت شده‌ست!
_ بدتر از این که حس اضافه بودن کنی؟!
_ آره. مثلا اینکه الویت چندم یه آدمی باشی که اون آدم، الویت اولته! ولی نتونی ازش دل بکنی. این خیلی بدتره از اونیه که تو میگی.
_ فرقی نداره.

_ داره اما تا نچشی نمی‌فهمی. دیدی؟ دیدی همیشه هم بدتری وجود داره؟ مهم اینه تو الویت خودت باشی. اینجوری اگر برنده نشی، حداقل بازنده‌ی داستان نمیشی!
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

موضوعات مشابه

عقب
بالا