متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی فردریش هولدرلین

  • نویسنده موضوع ABCDEFGH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 368
  • کاربران تگ شده هیچ

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #11

باقی شعرِ رامشگر نابینا

همه را جان‌بخش با دلربایی‌ات،
به راه همیشگی؛ کجایی آخر، اي روشنایی؟
دیگربار قلبم بیدار است، اما همواره
شبِ بیکران مرا می‌بندد و بازمی‌دارد.
***
زمانی برگ‌ها برایم سبز می‌شدند؛ گلها
مانند دیدگانم می‌درخشیدند؛
نه بسیار دور، چهره‌هاي خویش
به جانبم می‌درخشیدند، و، هنگامی که
***
کودکی بودم، می‌دیدم بال‌هاي سپهر
بالا و پیرامون درختزار را درمی‌نوردند؛
اکنون ساکت و تنها نشسته‌ام، از
ساعتی به ساعتی دیگر، میسازم شکل‌هایی
***
از عشق و دردي برآمده از روزهایی تابانتر،
تا تنها در خیالاتم آسایش یابم،
و دورادور می‌کوشم سخت تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #12


باقی شعرِ رامشگر نابینا

بدین رو اغلب بانگ تندرکوب را می‌شنوم
در نی‌مروز، هنگامی که آن ارجمند نزدیک می‌آید،
هنگامی که می‌جنبد خانه، و به خواست او
پاي‌بست به لرزه در می‌آید، و کوهسار طنین می‌افکند.
***
آن گاه درمی‌یابم نجاتبخشم را شبانه، درمی‌یابم
می‌کُشند وي را، این آزادي‌بخش را، تا زندگانی تازه‌اي حاصل آید؛
از طلوع تا غروب درمی‌یابم تندرکوب را
می‌رانند، و تو در مسیرش بانگ برمی‌کشی،
***
زه‌هاي من! آوازم با او می‌زید،
و آن گونه که سرچشمه جوی‌بار را دنبال می‌کند،
هر جا که او اندیشه‌اي دارد، من نیز باید بروم،
بر بیراه‌هاش به دنبال آن راسخ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #13

باقی شعرِ رامشگر نابینا

روز! روز! بر فراز ابرهاي غلتان،
بر تو خوشامد خواهم گفت! چشمانم به سبب تو خواهند شکفت،
اي فروغ جوانی، اي سرخوشی، دیگربار باز خواهی گشت،
هم‌اکنون اهورایی‌تر سرچشمه‌ي طلایی
***
از جام مقدسش جاري می‌شود، و تو،
اي زمین خرم، در گاهواره‌ي آشتی‌ات، و تو،
خانه‌ي پدري‌ام! و شما، اي دلبندان
که روزگاري در گذشته دیدارتان کردم، نزدیک شوید،
***
آي بیایید، که آن سرخوشی از آن شما خواهد بود،
که موهبت بینش را دریافت خواهید کرد!
آي برگیرید این زندگانی را از من، بادا
آن را برتابم، برگیرید از قلبم آن یزدانی را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #14

5.عشق

هنگامی که دوستی را فراموش می‌کنید که همه چیزتان بود،
اي شما حق‌گزاران، هنگامی که شاعران‌تان را ناچیز می‌شمارید،
خدا شما را ببخشاید، اما همواره
ارواح دلدادگان را ارج بگذارید.
***
اکنون که بردگانی هستیم به ستوه آمده، می‌پرسم،
کجا آدمیان سر می‌کنند انسان‌وار؟
و همچنان، خدایان سرگردانند
بیخیال بر سرمان.
***
اکنون اهمیتی ندارد چقدر سرد و بی‌نغمه است سال،
در آن فرصت نیک و در فصل بهار
علف دشت سفید را سبز می‌کند،
و اغلب پرنده‌اي تنها آواز می‌خواند.
***
همچنان که درختزار را برگ‌ها می آکنند و رودخانه می‌خروشد
در ساعت مقرر
بادهاي ملایم از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #15
باقی شعرِ عشق

باور داریم که از خاك بکر،
و نجنبیدنی، مغرور و خودشیفته،
باشکوه و پارسا، عشق، دختر خدا،
تنها از جانب او می.آید.
***
هنگامی که قدرت‌هاي اسیري طبیعت
تو را مانند نجات‌بخشی می‌پرورانند، و ور می‌آیی
بر روشناییِ بلندپایه، بگذار فرخنده‌ات بخوانم،
اي عشق، با آوازم.
***
ببال و بر شو درختی! جانی سرزنده،
دنیایی یکسره در شکوفایی! بادا زبانِ
دلدادگان زبان بومی‌مان باشد،
جانشان سخن آدمیان.
***

 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #16

اتمام
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا