متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار شهریار

  • نویسنده موضوع SAmirA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 149
  • بازدیدها 4,660
  • کاربران تگ شده هیچ

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #31
بار الاها سن بیزه وئر بو شیاطین دن نجات
اینسانین نسلین کسیب ، وئر اینسه بو جین دن نجات
بیزدن آنجاق بیر قالیرسا ، شیطان آرتیب مین دوغوب
هانسی رؤیا ده گؤروم من ، بیر تاپا مین دن نجات
بئش مین ایلدیر بو سلاطینه گرفتار اولموشوق
دین ده گلدی ، تاپمادیق بیز بو سلاطین دن نجات
بیر یالانچی دین ده اولموش شیطانین بیر مهره سی
دوغرو بیر دین وئر بیزه وئر بو یالان دین دن نجات
هر دعا شیطان ائدیر ، دنیا اونا آمین دئییر
قوی دعا قالسین ، بیزه سن وئر بو آمین دن نجات
ارسینی تندیرلرین گوشویلاریندا اویناییر
کیمدی بو گودوشلارا وئرسین بو ارسیندن نجات
یا کرم قیل ، کینلی شیطانین الیندن آل بیزی
یا کی شیطانین اؤزون وئر بیرجه بو کین دن نجات
اؤلدورور خلقی ، سورا ختمین توتوب یاسین اوخور
بار الاها خلقه وئر بو حوققا یاسین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #32
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #33
شعری ناب از استاد شهریار در هجران معشوقه

در وصل هم به شوق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقلِ آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

پروانه را شکایتی ازجور شمع نیست

عمری است در هوای تو می سوزم و خوشم

خلقم بر روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شوای شرار محبت که بی غشم

هرشب چو ماهتاب ببالین من بتاب

ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی

تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #34
محمد حسین بهجت تبریزی ( شهریار )

بیداد رفت لاله بر باد رفته را

یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید

نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

جز در صفای اشک دلم وا نمی شود

باران به دامن است هوای گرفته را

وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود

آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب

آورده ام به دیده گهرهای سفته را

ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین

بیدار کردی آن گل در خاک خفته را

گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست

تب موم سازد آهن و پولاد تفته را

یارب چها به سینه این خاکدان در است

کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

راه عدم نرفت کس از رهروان خاک

چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را

لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر

تا باز نشنود ز کس این راز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #35
شعر زمستان استاد شهریار :

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را

ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را

ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد

زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را

به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید

که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را

به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد

ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را

طبیب بی مروت کی به بالین فقیر آید

که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را

به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر

که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را

به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود

کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را

نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم

چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را

به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #36
حیدربابا ، ایلدیریملار شاخاندا
سئللر ، سولار ، شاققیلدییوب آخاندا
قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه ، ائلوْزه !
منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه
ترجمه1
حیدر بابا زمانی که آسمان می غرد
سیل ها جاری شده و آب ها روان می گردند
وقتی که دختر ها صف بسته و به تماشای آن مینشینند
سلام بر منزلتت و مردمانت
اسم من هم گاهی بر زبانتان بیاید
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #37
حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا
کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب ، آچاندا
بیزدن ده بیر موْمکوْن اوْلسا یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

2
حیدر بابا زمانی که کبک هایت شروع به پرواز می کنند
از زیر بوته خرگوش پا به فرار بگذارد
در باغچه هایت گل ها شکفته می شوند و باز میشوند
اگر ممکن باشد از ما هم یاد کن
دل های غم گرفته را شاد کن
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #38
بایرام یئلى چارداخلارى ییخاندا
نوْروز گوْلى ، قارچیچکى ، چیخاندا
آغ بولوتلار کؤینکلرین سیخاندا
بیزدن ده بیر یاد ائلییه ن ساغ اوْلسون
دردلریمیز قوْى دیّکلسین ، داغ اوْلسون

3
زمانی که باد نوبهار هسته ها را به زمین می افکند
و گل های نوروزی و گل های برفی(قار چیچکی) در آیند
زمانی که ابر ها لباس خود را می فشارند
هر کس از ما یاد می کند پاینده باشد
بگذار درد هایمان انباشته و کوه شود
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #39
حیدربابا ، گوْن دالووى داغلاسین !
اوْزوْن گوْلسوْن ، بولاخلارون آغلاسین !
اوشاخلارون بیر دسته گوْل باغلاسین !
یئل گلنده ، وئر گتیرسین بویانا
بلکه منیم یاتمیش بختیم اوْیانا


4
حیدر بابا خورشید بشتت را داغ کند
خندان باشی و چشمه هایت گریه کنند
بچه هایت دستهگل درست کنند
بگذار تا باد به سمت من آید
شاید بخت بسته شده ام باز شود
 
امضا : SAmirA

SAmirA

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
457
پسندها
3,522
امتیازها
17,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #40
حیدربابا ،‌ سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !
دؤرت بیر یانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون !
بیزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون !
دوْنیا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ایتیمدى
دوْنیا بوْیى اوْغولسوزدى ، یئتیمدى

5
حیدر بابا الهی همیشه رو سفید باشی
چهار گوشه ات چشمه و باغ باشد
بعد از ما سرت سلامت باشد
دنیا پر از قضا وقدر و مرگ و میر است
دنیا پر از دست دادن فرزند یا یتیمی است
 
امضا : SAmirA

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا