امتحان ترم داشتیم من هم تازه به شهر جدید اومده بودم و زیاد با بچه ها آشنایی نداشتم قبل از امتحان با یکی از بچه ها شروع به حرف زدن کردیم و من از یکی از دبیرا شاکی بودم هرچی بد و بیراه بلد بودم بهش گفتم اداشو در آوردم و ابراز نفرت کردم بعد دیدم دختره هیچی نمیگه و تازه متوجه شدم دبیر گرامی مادر ایشون بوده