دنباله دار شوم‌ترین کاری که تو زندگیت انجام دادی؟

  • نویسنده موضوع Roshanak
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 1,136
  • کاربران تگ شده هیچ

Roshanak

مدیر ارشد سایت اصلی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
25/6/20
ارسالی‌ها
10,048
پسندها
23,075
امتیازها
78,373
مدال‌ها
55
سطح
34
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
شوم‌ترین کاری که تو زندگیت انجام دادی؟
 

3mŕªŋ

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
27/8/20
ارسالی‌ها
0
پسندها
289
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
سطح
2
 
  • #2
شوم‌ترین کاری که تو زندگیت انجام دادی؟
امم خیلی زیاده
چندتا رو میگم
یه بار خونه مادربزرگم رو آتیش زدم
تو سیگار عموم مواد ترقه گذاشتم
یه بار ابروی برادر کوچیکمو بریدم ...وخیلی چیزهایی دیگه که خیلی طول میکشه
 

~niloufarakbari_nasab~

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
17/4/19
ارسالی‌ها
486
پسندها
4,347
امتیازها
17,473
مدال‌ها
12
سن
21
سطح
12
 
  • #3
از مدرسه جیم زدم:/ به بهونه بغل کردن معلم دست‌هایی که از قصد خرمایی کرده بودم با مانتوش پاک کردم، گوشی خواهرم را قایم کردم و خودم یادم رفت کجا گذاشته بودمش تغریبا چند روز دنبالش بودیم که بلاخره تو کمد دیواری زیر لحافا پیداش کردیم:/ پیراهن مامانم رو سوزوندم و انداختم گردن بچه همسایه، کفش‌های داداشم رو از دیوار حیاط خونه انداختم بیرون از بخت بدم تا به خودم بیام سگ و برش داشت فرار کرد.
 

`Diaco

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,543
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سن
19
سطح
24
 
  • #4
شوم‌ترین کاری که تو زندگیت انجام دادی؟

دخترخالم رو بردم و بهش داروی سرماخوردگی دادم اما چون خودش مریض نبود کلا الان حسابی حالش بده و سرمای شدید خورده...
به زور رفتم توی اتاقم اما ⁦چون از اتاقه خوشم نمیومد زدم کل اتاق رو آتیش زدم...

خیلی چیزای دیگه...
 
امضا : `Diaco

D.S.R

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
14/7/20
ارسالی‌ها
867
پسندها
13,009
امتیازها
34,373
مدال‌ها
16
سطح
20
 
  • #5
:sarcastic-hand: ظالمای ملعون
:466:من انقده مظلومم فقط یه چند مورد از زیر دستم در رفته:
:angel2:یه بار عصبانی شدم زدم هرکی کنارم بود رو زدم.
سر یه بازی با اون مار منصنوعیا به عنوان شلاق استفاده کردم پدر داداشیمو دراوردم
سر یه بازی پسر عموم رو بستم به میله تو افتاب دهنشم بستم بعد رفتم کلا یادم رفت اونو اونجا گذاشتمش
آشپزخونه رو داشتم به اتیش میکشیدم
دوستمو تا سر حد مرگ ترسوندم سر یه احضار
لباس مورد علاقه ی مامانمو به صورت کاملا اتفاقی دچار تغییر رنگ از سفید به صورتی کردم
۴ بار به صورت کاملا اتفاقیییییییی زدم سرویسای چند پارچه ی ظروف آشپزخونه ی بابام رو نابود کردم!
:610605-17b75dcd35733148d682e2850a11722a:ماشین کسی که از مامانم خوشش میومد رو به فنا دادم
تو انجمن وجود دارم ( :cautious:این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : D.S.R

NILO_R

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
230
پسندها
7,455
امتیازها
21,583
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #6
کلاس ششم فیلم آنابل دیدیم فرداش من مدرسه نیومدم پس فردا اومدم زیر میز معلم رفتم اومد فکر کرد غایبم داشت درس میداد پاشو کشیدم بنده خدا نزدیک بود سکته کنه
امیدوارم حلالم کنه
 

mhi

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
25/9/20
ارسالی‌ها
137
پسندها
3,148
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • #7
به یکی تهمت زدم
 
امضا : mhi

زهرآگیٖـن

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
13/9/20
ارسالی‌ها
409
پسندها
28,727
امتیازها
50,373
مدال‌ها
18
سن
21
سطح
28
 
  • #8
یه بار با بچه ها اومدیم یه عطر بد بو رو خالی کردیم روی کیف معلم رمزشم دست کاری کردیم اتفاقا اون روز امتحانم داشتیم وقتی اومد فکر کرد میخواستیم سوالا رو برداریم هیچی دیگ کیفشم قفل شد نتونست بازش کنه ولی امتحانو گرفت :sad:
از اعمال خداپسند دیگه هم میشه به آهنگ گذاشتن و رقصیدن تو کلاس در زنگ نماز اشاره کرد
کلا هر کار شومی بوده با رفیقا بوده خیلیم هستن:eusa-whistle:
 

Zandix

مدیر تالار طراحی + عکاس انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طراحی
تاریخ ثبت‌نام
29/10/19
ارسالی‌ها
474
پسندها
2,961
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • مدیر
  • #9
کلا آدم این کار نیستم ولی شاید شوم ترین لو دادن معلم دروغ گو بود...؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Zeinoo

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
4/10/20
ارسالی‌ها
178
پسندها
2,818
امتیازها
13,813
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • محروم
  • #10
تو ختم از قصد شال دختر دایی‌م رو نخ کش کردم.
گوشی پسر خاله‌م رو برداشتم گفتم نگاهش می‌کنم رفتم وای فای‌ش رو دستکاری کردم اتفاقی دیدم به گوشیم وصل شده(ارواح دلم).
خوراکی‌های داداش کوچولوم رو خوردم گفتم اون خورده.
پسر داییم از دختر عموی مامانم خوشش میومد باهم رفیق بودن جلو جمع آبروش رو بردم طفلک تا آخر مهمونی لال شد از ترس من.
دیگه یادم نمیاد!!!!
 
امضا : Zeinoo
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا