نازنینْشیوا!
دردانهی پاییز، عزیزکردهی آبان!
به رسم هر سال و این روز زیبا برایت مینویسم:
لحظههایت مملو از آرامش،
غصههایت رهسپار باد،
و شادیهایت بر لوح تقدیرت ماندگار!
تولدت مبارک!
ای صنمم!
صباحتت، دلبرِ تمام کبریاست!
تعشق من، قوانین دادار گیتی را بهم ریخته
اندکی کمتر دلربایی کن!
مصرانه سعی در به تصویر کشیدن ارادت بیحد و مرزم به تو هستم
فواد برهوتم، حال طنینانداز یک وجاهت، به معظمیت است!
آباد کردنش، به مثابهی رهانیدنم از محذوریت دوریت میباشد
قلاع این این پیکر تشنه، از برای خواستنت قیام کرده!
کردگارا!
اجماع این همه عطوفت و ولا در این پیکر خوشتراش، چشم خوردنیست!
از نگاهِ بد، در امان دارش
کماکان، حصار عشقم به دور معشوق دلربایم را، تنگتر از همیشه کن
تا پایههای این دژ، سخیف نگردد!
میلادت فرخنده ای جان جانیم!
به امید دیدارت در انتظار خواهم نشست...
روزگار به کامت شیرین
ایام وفق مراد
و ترقیت،...