متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار زرد|raash کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Raash
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 259
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Raash

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
23
امتیازها
30
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام اثر:زرد
نام شاعر:رضا عسکری
مقدمه:
نقش هر خط عصیانی است
نقش هر عصیان تغییری است.
 

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #2
•| بسم رب العشق |•
642650_f51a41dc6db62ddb64ffaea46ee2561e.jpg



ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛
لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
قوانین بخش اشعار کاربران

پس از ارسال پانزده پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

Raash

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
23
امتیازها
30
  • نویسنده موضوع
  • #3
ویلان
زیر نور پریشان،
دقایقی تا مرگ مرداب
دقایقی تا مرگ لالای من.
بس است
به مدیسه رو
امروز شنبه است.
خفاشی بهر کلک آمده،
وز تمام طویله ات خبردار است
گاو و اسب و باربر
همه رفتند،
طویله اشباع گوسفندان شده.
دقایقی تا مرگ تاریخ،
این پایکوبی را
از انسانیت و صالحان
غصب کرده اند.
ای صیاد!
به ماهی ها بنگر،
هذیان انسانی،
مسخ شده،
مسخ میکند،
در گور
ماهی ها برایم لالایی میخوانند،
در دور
ماهی ها برای هم لالائی میخوانند.
خاکستر ماهی ها را
پسمانده لذت مرگ ننگر،
بوسه دلبر را
تنها هنگام مرگ بچش.
 

Raash

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
23
امتیازها
30
  • نویسنده موضوع
  • #4
زیر پوست
تب شهوت،
و زیر گونه های سرخ،
معانی معنویت
رنگ باخته.

مثل آتش فشانی،
خاموش
برای به هوش آمدن
نیاز دارم به صدایی با بلندی صدای
ناقوس.

بازوهایم
در این فضای تنگ
به تنگ آمده اند،
عشق های ما
مثل ماهی در تنگ،
وین زندگی در ناکامی و انتظار
میرود کند،کند،کند.

زیر ناخن دنیا
چرک هایی به رنگ سیاست
و خ**یا*نت
رهایند در تاریکی،
آنهایی که سفره رنگانگ را
با طمع و غرور نشخوار میکنند
با منی که تکه نانی را
لذت انگیز نوش خوار میکنم
یکی نخوان.
این زخم های ز پا تا گردن
گردن دوستانی است
که راه مخفی کردن دشنه در آستین را
خوب فرا گرفته اند.

پارچه نمناکی
بر پیشانی ام گذار،
یا که نوشدارو ای مرا بخوران
تا تب دنیا
دل ساده مرا
سنگ نکرده،
سیل این ها
سکوت را از زبانم ربوده.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا