• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

فن‌فیکشن متوسط فن ‌فیکشن جدال شاه مهره | حنانه بامیری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Hana.BanU ☯
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 41
  • بازدیدها 1,563
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Hana.BanU ☯

مدیر تالار ادبیات + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
30/11/20
ارسالی‌ها
779
پسندها
6,348
امتیازها
22,303
مدال‌ها
23
سن
24
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #41
نور چراغ‌های جلوی اتومبیل پیکاپ تنها نشانه‌ای‎ست که تشخیص ماشین سیاه را در دل تاریکی شب امکان پذیر می‌سازد؛ عقب را از سر اجبارِ پر بودن صندلیِ کنار شاگرد انتخاب می‌کنم و در کنار دو سرنشین می‌نشینم؛ محیط خشک ماشین بارِ خستگی بیش از حد را بر وجودم تحمیل و کلت‌های مخفی شده در زیرکمربند سربازان نفس را در سینه حبس می‌کند؛ پیش از آنکه ماشین به آزمایشگاه برسد و نیروی تجسّس کار خودش را آغاز کند، صدایم را بم‌تر از حد معمول می‌کنم تا حتّی بر اساس صدایم هم نتوانند شخص زیر ماسک را تشخیص بدهند.
- توی این محوطه مورد مشکوکی دیدم؛ یه گشت می‌زنم اگه مورد مشکوکی نبود، برمی‌گردم.
شخصی که کنار راننده نشسته زبان باز می‌کند:
- نه، ما اجازه نداریم تو رو برای تجسس بفرستیم؛ هر جا موردی هست، علامت بده تا دو نفر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hana.BanU ☯

Hana.BanU ☯

مدیر تالار ادبیات + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
30/11/20
ارسالی‌ها
779
پسندها
6,348
امتیازها
22,303
مدال‌ها
23
سن
24
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #42
- یک سیاهی پشت تپه‌ها در حال تکون خوردنه.
نگاهی گذرا به شیشه می‌اندازد و خونسردی‌اش خونم را به جوش می‌آورد. با غیض می‌گویم:
- این رفتارِ خودسرانه‌ات رو به مافوق گزارش می‌دم.
کهنه‌کار بودنش نسبت به منِ تازه‌وارد، ترس از مافوق را تعلمیش داده. پوزخندی می‌زند و بی‌سیم سیاه رنگ را از جیب شلوار یونیفرمش بیرون می‌کشد. در حالی که تلاش می‌کنم غرولندهایش را در زیر صدایِ خش‌خش بی‌سیم تشخیص بدهم، صدایِ شخص منتظر نقشه‌هایم را برهم می‌زند و اعصابم را مخدوش می‌کند.
- ان 212، پیغام!
- وسیله‌ای برای بهتر دیده شدن.
چند ثانیه خشِ ممتد و صدای شخص پشت بی‎سیم:
- مشکی!
- دریافت شد.
با هر لحظه نزدیکی به رفع حس کنجکاوی که عجیب درونم را قلقلک می‌دهد، اضطراب کل وجودم را فرا می‌گیرد و نفس‌هایم به شماره می‌افتد؛ نفس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hana.BanU ☯
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا