متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان سه ثانیه تا مرگ (جلد اول) | آیلار آریا/توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 372
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,056
پسندها
55,664
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
558905_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg
با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان"سه ثانیه تا مرگ" بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو روز صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود سوالاتتان را شرح دهید.
همچنین قبل از هر ویرایش اساسی از جمله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #2
«پارت اول»

روی مبل (می‌تونی اینجا یه توصیفی انجام بدی و مثلاً رنگ مبل یا مدلش رو بگی) نشسته بودم و داشتم کتاب مورد علاقم رو می‌خوندم که صدای (لحن بابا رو توصیف کن) بابا از توی حیاط اومد.
- گرفتمش. (!)
مامان از آشپزخونه بیرون اومد:
-‌ باز چه اتفاقی (اتّفاقی) افتاده؟ (لحن مامان رو بنویس، اینکه چه حالتی داشت و احساسش چی بود هم یادت نره)
بابا با خوشحالی اومد داخل و گفت:
- اون خونه‌رو (خونه رو) گرفتم.
- درست توضیح بده بگو چیکار کردی....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #3
«پارت دوم»

سری از تأسف تکون دادم، (؛) نه این ادم (آدم، کلاه ”آ” رو بذار.) نمی‌شه، (.) از روی تخت (می‌تونی جنس تخت، رنگش یا هر چیزیش رو توصیف کنی؛ برای مثال از روی تخت چوبی بلند شدم.) بلند شدم و ساکم‌رو (ساکم رو) از بالای کمدم (کمد هم میشه غیرمستقیم توصیف کرد.) پایین اوردم (آوردم) که آیسان پکر شد:
- کاش نمیرفتی (نمی‌رفتی) دلم برات تنگ نمی‌، (برای این‌طور مکث‌ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #4
«پارت سوم»

***
حسابی تا شب با بچه ها (بچه‌ها) گفتیم و خندیدیم (،) که دیگه آماده رفتن شدن، (.) (که رو حذف کنی قشنگ‌تره.) یک به یک (یکی‌یکی) بغلم کردن و مثلا (مثلاً) گریه می‌کردن که بیشتر به گریه شوق (گریه‌ی شوق/ گریهٔ شوق) شباهت داشت. وقتی رفتن در حیاط رو بستم (حیاط کوچیک، حیاط کثیف، حیاط خالی و... . بهتره این‌جوری حیاط رو توصیف کنی.) و وارد خونه شدم.
مامان دست به سینه منتظرم بود:
- دوستات یک زحمتی می‌کشیدن اینارو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #5
«پارت چهارم»

همراه با مامان و بابا داخل شدیم، اوف اینجا (این‌جا) چقدر کثیفه، (!) همه‌چیز داخلش پیدا میشد.
صدای ترسناک یک مردی دقیقا از کنارمون اومد:
- سلام.
بابا با خوشحال (با خوشحالی) جوابش‌رو (جوابش رو) داد مامان هم با اخم و من با ترس.
مرده (مرد/مردِ) لبخندی زد:
- به خونه (به‌خونه‌ی) وحشت خوشومدین. (خوش اومدین)
بابا خندش شدت (شدّت) گرفت:
- خیلی شوخیه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

Shiva.Panah

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,090
پسندها
23,098
امتیازها
43,073
مدال‌ها
38
  • #6
پارت4
همراه با مامان و بابا داخل شدیم، اوف اینجا چقدر کثیفه، همه‌چیز داخلش پیدا میشد.[ برای توصیف از یک مکانی که حکم فضای مجهول و تازه‌ای برای فرد راوی دارد، نباید فقط به گفتن (جایی کثیفی‌ست) اکتفا کرد. می‌شود با ذکر برخی نکات، به طور ماهرانه‌ای علاوه بر شرح وصف مکان، فضاسازی را به حد مطلوب رساند. در اصل حال مخاطب نمی‌تواند به طور درستی مکانی که قرار است این خانواده، درش زندگی کنند را تجسم کند. برای مثال می‌توان از جعبه‌هایی که خاکروبه‌هایی رویشان ریخته شده و کنج سالن را که نم‌زده، نمور است یا کاغذ دیواری فلان رنگش نصفه کنده شده، قرار دارند، اشاره کرد. یا می‌توان از پرده‌ی کلیشه‌ای که تار و پودش پیدا شده و پنجره‌ی شیشه شکسته را نشان میده، اشاره کرد. به فرشی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shiva.Panah

Shiva.Panah

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,090
پسندها
23,098
امتیازها
43,073
مدال‌ها
38
  • #7
پارت5
بعد از یک دور کامل همه جای خونه‌رو دیدن مرده کلید رو به بابام داد و از خونه بیرون رفت. [ از پتانسیل این قسمت خیلی بهتر میشد استفاده کرد. می‌توان با بازدید از مکان‌های مختلف خانه، اضافه‌ی غرهای سارا از اتاقش که نم‌زده یا پنجره ندارد یا اگر دارد، منظره‌اش خوب نیست، رویت تراسی که در عوض بزرگی‌اش نیاز به یک تمیزکاری اساسی دارد و مثال‌های به سزایی که می‌شود استفاده کرد تا توصیفات و صحنه‌پردازی را به حد نصاب رساند و از طرف دیگر سارا را فردی وسواس و غرغرو جلوه داد که این مورد به شخصیت‌پذیری داستان کمک می‌کند.]
- خیلی خوب وقتشه یک تمیز کاری حسابی به اینجا بدیم.
مامان کیفش رو روی شونش جابه‌جا کرد:
- من که نمیتونم پدر و دختری کارتون‌رو انجام بدین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shiva.Panah

Shiva.Panah

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,090
پسندها
23,098
امتیازها
43,073
مدال‌ها
38
  • #8
پارت6
با تعجب به نامه نگاه کردم، منظورش‌رو اصلا[اصلاً] نفهمیده بودم، شونم‌رو بالا انداختم و همین‌که دراز کشیدم کمدم با صدای خیلی بدی باز و بسته شد، سیخ نشستم و به رو‌به‌روم نگاه کردم. کمد بسته و عادی بود. توهم زدم؟
اره[آره] فکر کنم، برای اینکه نترسم با یک حرکت تمام پتو‌رو روی سرم گرفتم، عادتم بود وقتی می‌ترسیدم اینکار رو می‌کردم، کم‌کم چشمام گرم شد و خوابم برد.
می‌شود گفت تنها سیخ نشستن برای این صحنه‌ی ترسناک، کافی نیست. تپش قلب، رنگ پریدن، دست یخ زدن، باید با بال و پر دادن به این موارد، احساس ترس و بیم را به خواننده و مخاطب القا کرد.]
****
با صدای مامان بیدار شدم:
- سارا بلند شو دیگه،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shiva.Panah

Shiva.Panah

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,090
پسندها
23,098
امتیازها
43,073
مدال‌ها
38
  • #9
پارت7
روی تختم دراز کشیدم و نگاهم خود به خود به سمت پنجره رفت، پنجره باز شده بود. سریع نشستم و با وحشت به کنارهام نگاهی انداختم. [خیلی بهتر میشد اگر موقعیت مکانی پنجره، تخت، و مواردی که شخصیت از نظر می‌برد، ذکر شود. برای مثال می‌توان به تکان خوردن پرده‌ی فلان شکل یا رنگ بخاطر باز بودن پنجره اشاره کرد. به ساعت روی عسلی تخت‌اش. در کب می‌شود بهای زیادی به این موارد داد تا فضاسازی به خوبی نگاشته شود.] هیچ چیز غیر معمولی نبود و اتاق غرق در سکوت بود، هنوز ترسم از بین نرفته بود که نگام به گوشه اتاق و کنار کمد افتاد، یک سایه سیاه و محو اونجا بود که یهو ناپدید شد، ای خدا نباید یکم ارامش داشته باشم؟ [ به حتم در اینصورت و در این شرایط در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shiva.Panah

Shiva.Panah

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,090
پسندها
23,098
امتیازها
43,073
مدال‌ها
38
  • #10
پارت8
وارد اتاقم شدم و در رو بستم.

****
تا اخر[آخر] شب هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد، الان همه خواب بودن و فقط من تنها روبه‌روی تلویزیون نشسته بودم و داشتم فیلم می‌دیدم. خونه غرق در سکوت بود و فقط صدای اروم[آروم] تلویزیون بود که توی خونه می‌پیچید. خسته از جام بلند شدم، تصمیم گرفتم برم کمی داخل حیاط دوری بزنم. پالتوم رو پوشیدم و وارد حیاط شدم، زیاد تاریک نبود و جلوم رو می‌دیدم، [بهتر است که بیشتر به جزئیات حیاط و محوطه اشاره کرد] همینجور داشتم برای خودم دور میزدم که یهو یک چیزی توجهم‌رو به خودش جمع کرد، [ آن چیز مشکوک درست کجا قرار داشت؟ از نظر ظاهر چه ویژگی‌هایی داشت؟ بهتر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shiva.Panah
عقب
بالا