• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

فن فیکشن فن ‌فیکشن ماموریت هلن داولیش | میترا.اچ.زد(ریرا) کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

RiRa-M

گوینده انجمن + مدیر بازنشسته
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/11/20
ارسالی‌ها
2,416
پسندها
18,150
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
[به نام ایزد پاک]

کد: 35
ناظر: •ᴍᴀʜᴀᴋ• •|Mahoor|•

نام فن فیکشن: ماموریت هلن داولیش
نویسنده: میترا.اچ.زد(ریرا)
ژانر: #رئال_جادویی #فانتزی #رازآلود
برگرفته از: مجموعه کتاب های هری پاتر.
خلاصه:
افسانه‌ها فرسوده شده‌اند و دشمنی های گذشته به دوستی ختم شده و افسانه ها به هم گره خورده‌اند.
اما هنوز چیزهایی در این بین هست...
هنوز دشمنانی هستند که ساکت و خاموش در سایه‌ها به انتظار نشسته‌اند .آنانی که قسم خورده اند تا انتقام بگیرند.
گذشته تکرار خواهد شد اما اینبار دیگر افسانه های گذشته در میدان نبرد حاضر نخواهند بود. حالا وقت آن رسیده تا افسانه‌های جدیدی...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : RiRa-M

A.TAVAKOLI❁

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
14/5/18
ارسالی‌ها
4,882
پسندها
92,822
امتیازها
77,384
مدال‌ها
53
سطح
43
 
  • مدیرکل
  • #2
400098100636_58572.jpg




نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن یک رمان برای منتشر کردن فن فیکشن خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ فن فیکشن خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
"قوانین جامع تایپ فن فیکشن"

و برای پرسش سؤالات و اشکالات خود در رابطه با فن فیکشن، به لینک زیر مراجعه فرمایید.
" تاپیک جامع مسائل کاربران در رابطه با رمان‌نویسی "

برای انتخاب ژانرِ مناسبِ فن فیکشن خود به تاپیک زیر مراجعه کنید
تاپیک جامع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : A.TAVAKOLI❁

RiRa-M

گوینده انجمن + مدیر بازنشسته
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/11/20
ارسالی‌ها
2,416
پسندها
18,150
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
جلوی سنگ قبر تازه پدرم زانو زدم؛ مملو از احساسات بودم. آشکارا می‌لرزدیم.
خشم؛ کینه؛ درد؛ رنج؛ ناتوانی؛ همشون احساساتی هستن که از غم سرچشمه میگیرن! احساساتی که از بیانشون عاجزم، احساساتی در درون من بهم گره خوردن. احساساتی که کاش نداشتم!
بغض سنگین در گلویم منتظر یک تلنگر است برای اینکه آن اشک های لعنتی فرو بریزن؛ اما نه. هرچه اشک و گریه بود دیگر بس است!
دست هایم را بالا بردم و محکم روی صورتم کشیدم تا اثر اشک های روی صورتم را پاک کنم و از روی سنگ بلند شدم. برای آخرین بار، نگاهی به قبر روبه رویم انداختم و... تحملش سخت است! پشت میکنم و از آنجا دور میشوم. باید از آن کپه خاک لعنتی که پدرم را زیرش دفن کرده اند دور شوم. نفرین من بود آن محل کزایی! اگر یک نفر در دنیا باشد که از چیزی که آفریده شده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن + مدیر بازنشسته
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/11/20
ارسالی‌ها
2,416
پسندها
18,150
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
مضطرب و وحشت‌زده نظاره‌گر بودم. نمی‌توانستم کاری انجام دهم؛ انگار کسی من را در جایم خشک کرده باشد توان تکان خوردن و خبرکردن کمک را نداشتم.
مرد سیاه پوش به سمت پدر آمد و صورتش را با فاصله ی چند ثانتی از پدر قرار داد و ادامه ی حرفش را زد:
-... اگه قرار نیست حرفی بزنی پس بهتره بخش مورد علاقه‌ی منو شروع کنیم... .
یک قدم به عقب پرید و لبخندی شیطانی زد و قلمش را به سمت پدر گرفت و چیزی داد زد. لحظه ای بعد عربده‌ی پدرم تمام سالن را در برگرفت و... .

-هی!
با نشستن دستی روی شانه‌ام از فکر و خیال بیرون آمده و صاحب دست نگاه کردم. یک پسر بیست، بیست و دو ساله می‌خورد با موهای نارنجی رنگ و پوست گندمی.
-ایرادی نداره بشینم؟
سری به نشونه‌ی منفی تکون دادم و او در کنار من نشست. ازش متشکر بودم که اجازه نداد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن + مدیر بازنشسته
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/11/20
ارسالی‌ها
2,416
پسندها
18,150
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن + مدیر بازنشسته
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/11/20
ارسالی‌ها
2,416
پسندها
18,150
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : RiRa-M

RiRa-M

گوینده انجمن + مدیر بازنشسته
گوینده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
23/11/20
ارسالی‌ها
2,416
پسندها
18,150
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : RiRa-M
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا