عاشقانه‌ها عاشقانه‌های محمد شیرین زاده

[~naz]

عاقبت از بهار گل سرخی​

به یادگار خواهد ماند؛​

گل سرخی که آرزو داشت​

یک روز​

در میان موهای تو​

در باد​

برقصد...​

•محمد شیرین زاده•​

 

[~naz]

جای تو در شعر است نه در جاده‌های دور دست.
برگرد؛
واژه ها نمی‌دانند که رفته‌ای...
هنوز تو را عاشقانه می‌سرایند.

•محمد شیرین زاده•

 

[~naz]

مرا ببوس
پیش از آنکه
آخرین قطره‌ی باران
بر زمین افتد
شاید با بوسه‌ی تو
باران
دوباره باریدنش را
از سر گیرد...

•محمد شیرین زاده•​

 

[~naz]

دلتنگم...
آن قدر که می‌توانم
ساعت‌ها زیر باران قدم بزنم؛
بی آنکه قطره‌ای
خیس شوم...

•محمد شیرین زاده•​

 

[~naz]

با نوشتن هر شعر،
یک قدم به تو
نزدیک‌تر می‌شوم.
خودت بگو:
کجا رفته‌ای
که با این همه شعر
هنوز به تو
نرسیده‌ام؟!

•محمد شیرین زاده•​

 

[~naz]

نوشـتن از تو
مرا تازه می‌کند
چون گل سرخی
در باغچه
به وقت بارش باران‌...

•محمد شیرین زاده•​

 

[~naz]

"تو" نبودی
روی میز صبحانه
چای سرد شد
نان بیات
و چیزی شبیه زندگی
از دهان لحظه‌ها افتاد ...

•محمد شیرین زاده•​

 

[~naz]

دلم یک تابلو می خواهد
یک تابلو
که روی آن نوشته شده باشد
تا تو
چند قدم ...

•محمد شیرین زاده•

 

[~naz]

تو می توانستی
به هزاران شکل دیگر
در قلبم فرو بنشینی
چرا
چرا شبیه گلوله؟

•محمد شیرین زاده•​

 

[~naz]

کلاغ جیک جیک می‌کند
و گنجشک قار قار
تعجب نکن
رفتن تو
از این هم عجیب‌تر بود ...

•محمد شیرین زاده•​