متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار کوچه باغ شعر| نگین کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ♡.Negin.♡
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 19
  • بازدیدها 832
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #11
گریه می‌کردم به خود با اشک و کینه
گفت آن دم فرد خوشحالی مرا که
آدمی از زندگی داری چه دوست؟
گو که دشمن بباید یا که دوست؟
ساعتی کردم سکوت از درد جانم
گفتمش باشد شکایت شغل و کارم
گر دو گوشت بشنَوَد گویم ز غم ها
از سخن گفتن کنم زاید چو کم را
گفت گر گوشم نباشد با تو هستم
من که با حرفای این دل عهد بستم
درد و دل کردم بگفتم آنچه باید
تا که آرامم کند این غصّه شاید
گفتمش من زندگی هرگز نخواهم
شایدم من چاره‌ای جز این ندارم
گریه کرد آن با خدا با بی‌قراری
گفت گو بازم شکایت از چه داری
گفتمش این دردِ من از کم نیاید
بیش باشد تا که این غم ها سرآید
این حقیقت باشد از هریک حقیقت
درد قلبت را بفهمد آن طبیبت
من همان دردم تو آن شادی که گویند
با غمی او ساده از شادی در آید
حال فهمیدی که دردم ناتمام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #12
سال تحویل آمد از یادم نرفتی
ماندی بازم تو از فالم نرفتی
می‌کنم یادت به هر سالی که آید
من بیایم یادِ زیبایم نشاید
عید باشد یک خبر از آن بهاری
سال بز باشد خروسی یا که ماری
جشن و شادی باشد از شوقم درآن دم
چون که با میلاد یارم باشد آن دم
سالِ تو باشد مبارک ای زمانم
بودنت بادت مبارک ای جهانم
 

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #13
رود با ماهی بگفتا ای غزل
من که بودم با تو هرجا از ازل
پس بیا با من به هر جا می‌روم
من تو را در دشت و صحرا می‌برم
با تعجّب گفت ماهی تا به کِی؟
با تو از خرداد باشم تا به دی
گفت باشم من برایت جان و دل
پس چرا هستی تو با من سنگدل
گر نباشم نیستی حتی تو هم
باز هم من زندگی را داده‌ام
 

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #14
ماه می‌دوزد در امشب یک خیال واقعی
می‌کنند آن را به تن افکار بی‌حد لایقی
آسمان با صد دلش می‌خواند از هر عاشقی
تا بیاید آن پریشان موی او، با قایقی
 

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #15
عاشقی، آرامش از قلبم ربودش سرسری
بی‌قرارم کرد و بی‌حد پر خیالم با پری
قلب من آکنده از لبخند شیرینت بخند
پس تو هم در های غم را در دلت محکم ببند
زیر بارانم زن ای صنم با سادگی
بعد باران آمدش رنگین کمان تازه‌ای
 

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #16
گر تو ای دشمن زنی خنجر ز پشتم عیب نیست
گر بگویی من تو را با ناله کشتم عیب نیست
تا نباشم من قوی دشمن نگوید حرف من
گر تو را با فکر خود حالی نباشم عیب نیست
آتشی از غم به پا کردی که سوزاند مرا
سوختی در آتشی از این سرشتم عیب نیست
می‌کشی در قفل و بندی سرنوشتم را غریب
گر شدی آشوب با این سرنوشتم عیب نیست
با خودت گفتی که من در جنگ می‌بازم به تو
گر که در تاریخ اسمم را نوشتم عیب نیست
 

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #17
بی تو من در این جهان آزرده‌ام
با تو من در عشق صد اسطوره‌ام
گر بمانی دل ز دیدارت خوش است
گر نمانی قلب من از غم پر است
 

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #18
غم چو هر دم می‌رسد بر قلب و جانم
گر تو باشی غصه هم خانه خراب است
 

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #19
گر بیایی کنج قلبم
می‌شوی بر من تو همدم
با تو من خوشحال و شادم
بی تو من شادی ندارم
 

♡.Negin.♡

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
374
امتیازها
1,703
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #20
حرف ها با من بزن چون این دلم با تو خوش است
عشق را در خود ببین مجنون دلش با تو خوش است
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا