گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان دل‌پناه (تلنگ) | آرزو توکلی کاربر انجمن یک‌رمان

[ستین؛]

از میم.قاف به الف.ت:
بیتا! نمونه‌ی بارز یک شخص مقاوم در برابر طوفانی که دیگران تو زندگیش برپا می‌کنند. یک کوه، یک تکیه‌گاه.
تلنگ با بیتاست که تلنگه. و خوشحالم که بیتا بالاخره به اون آرامشی که حقش بود، رسید.
برای آرزوی مهربونم، مثل اسم قشنگش، آرزوهایی رو دارم که هر شب، قبل از خواب، قبل از این‌که چشماشو ببنده، تا زمانی که خواب اون رو با خودش نبرده، بهشون فکر می‌کنه و فکر می‌کنه و فکر می‌کنه!
چون آرزوی واقعی، آرزویی که شبا با فکر کردن بهش، خوابت نبره

پ.ن:
آرزو آرزو
تلنگ فصل دوم نداره؟ آخه هنوز تکلیف اون حامد گور به گوریِ بوووق، معلوم نشده

 

[A.TAVAKOLI❁]

وووووای چه جذاب تموم شد خسته نباشی آرزوی عزیزم من نرسیدم تا همراهت باشم ولی اوایل رمانت طوری به دلم نشست که معتادش شدم و مشتاقانه تا هرجایی که برسم مطالعه‌ش میکنم و این پایان حس میکنم چیزی روی قلبم سنگینی میکنه و دوست دارم بشینم فقط گریه کنم امان از قلم سحرانگیز تو روح روان آدم رو چه زیبا به بازی می‌گیره

ممنونم از لطفت سونیای مهربونم
خوشحالم که خوشت اومده

 

[A.TAVAKOLI❁]

دخترکممممممم
آرزوی خوش قلممم، این قشنگ‌ترین پایانی بود که می‌شد برای بیتایی خلق کنی که انگار جزوی از وجودت بود
بغض کردم و برای بیتای قصمون کلی آرزوی خوب دارم.

راحله‌ی عزیزم مرسی که همراهم‌ بودی، امیدوارم لطف بی‌نظیرت رو بتونم جبران کنم
ممنون از نظر جذابت

 

[A.TAVAKOLI❁]

فقط می‌تونم بگم عالی بود! خیلی عالی بود
بیتا و سختی‌هاش دردناک بود، ولی دووم آوردنش خیلی زندگیش رو جذاب می‌کرد
خیلی خوش‌حالم که پایان خوشی داشت من همه‌ش نگران بودم بیتا رو سربه‌نیست کنید
ممنونم که پایان رمان رو گذاشتید
و اینکه موفق باشید

مرسی از اینکه تا پایان همراهم بودی سارای عزیزم و ممنون بابت نظر انرژی بخشت

 

[A.TAVAKOLI❁]

آیییییی قلبمممم
چرا بیتا تموم شد.
یکی از بهترین شخصیت‌ها بود و من خیلی دوستش داشتم :)
و عاشقانه‌ترین و زیبا ترین پایان براش همین بود ⁦(๑♡⌓♡๑)⁩
کاش هیچ وقت تموم نمیشد ولی هر شروعی یه پایانی داره :)
خسته نباشید خیلی خیلی زیاد

بیتا هم تو رو خیلی دوست داره
مرسی از همراهی بی‌نظیری که باهام داشتی ریحانه‌ی عزیزم

 

[A.TAVAKOLI❁]

آرزو عزیزم، خوش قلم من!
نمی‌دونم چندمین بار بود که این صحنه رو می‌خوندم اما هر بار لذت‌بخش‌تر، جذاب‌تر و شیرین‌تر از بار قبل بود واسم. بیتایی که دو سال تموم نوشتی و ویرایش کردی و باهاش زندگی کردیم و به بهترین رتبه‌ها رسید، به زیباترین حالت یعنی حال خوب بیتا دقیقا همون چیزی که همه ماها دنبالش بودیم بعد از کلی سختی در انتظارش باشه رسید و هیچی زیباتر از آرامش بیتا و آرامشِ بیتاهای زندگیمون نیست
خیلی خسته نباشی عزیزم
خیلی خسته نباشی بابت خلق این حال خوب برای هممون
خیلی خسته نباشی که توی این لحظات خوب شریکمون کردی
خیلی دلنشین بود رسیدن بیتا به آرامش و هیچ چیزی نمی‌تونه عالی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[A.TAVAKOLI❁]

خوشحالم از پایان خوب تلنگ، تلنگی که شاید نزدیک یکسال کلمه به کلمه‌ش رو عمیق خوندم و سیر نشدم.
برعکس همه‌ی رمان‌هایی که خوندم، شخصیت بیتا همیشه توی ذهن و قلبم باقی میمونه به خاطر قوی بودنش، محکم بودنش، کوه بودنش...!
بیتا خیلی چیزا به من یاد داد و مرسی از تو زیباترین آرزو که بیتا رو خلق و ماندگار کردی.

ممنونم از اینکه تا پایان همراه من بودی مبینا جان، خیلی خوشحالم که بیتا برات دوست داشتنی واقع شده و این برای من باعث افتخاره

 

[A.TAVAKOLI❁]

ادبی: سلام ارزو جان خوبی؟ رمانت بسیار بسیار خوب بود به دلن نشست
محاوره: سلم آرزویی خبی؟ وای من عاشقققق این رمانممممم..هرچی بگم باز کم گفتمممم

ممنون بابت نظر زیبایی که دادی پر انرژی جان

 

[A.TAVAKOLI❁]

از میم.قاف به الف.ت:
بیتا! نمونه‌ی بارز یک شخص مقاوم در برابر طوفانی که دیگران تو زندگیش برپا می‌کنند. یک کوه، یک تکیه‌گاه.
تلنگ با بیتاست که تلنگه. و خوشحالم که بیتا بالاخره به اون آرامشی که حقش بود، رسید.
برای آرزوی مهربونم، مثل اسم قشنگش، آرزوهایی رو دارم که هر شب، قبل از خواب، قبل از این‌که چشماشو ببنده، تا زمانی که خواب اون رو با خودش نبرده، بهشون فکر می‌کنه و فکر می‌کنه و فکر می‌کنه!
چون آرزوی واقعی، آرزویی که شبا با فکر کردن بهش، خوابت نبره

پ.ن:
آرزو آرزو
تلنگ فصل دوم نداره؟ آخه هنوز تکلیف اون حامد گور به گوریِ بوووق، معلوم نشده

تفاسیری که داشتی بسیار به دلم نشست مبینای مهربونم،...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Taranom.Zamani]

درود بر آرزوی عزیز، نویسنده‌ی توانا و مدیر ارشد گرامی.
تلنگ و صدالبته بیتای سخت‌گیر و تکیه‌گاهمون دارای قلمیه که هرگز نمی‌تونیم فراموشش کنیم.
شروعی زیبا، و پایانی زیباتر... .
حقیقتاً تک به تک این لحظات بیتاوار و مهردادنشان رو دوست داشتم. البته مدتی بود که دلم نمی‌خواست پایان تلنگ نه بیتا و مهرداد، بلکه فقط و فقط بیتا باشه؛ اما خوب گذشت و به قول شاعر:
از هرچه بگذریم سخن عشق خوش‌تر است‌.
و اینگونه بنده هم از موضعم عقب نشینی کرده و این پایان بیتا و مهردادگونه رو پذیرفتم.
آرزو جان، مشتاقانه، بی‌صبرانه اما در عین حال صبورانه منتظر اثرهای زیبای بعدیت و سرانجام غم‌گسار هستم.
موفق و پیروز باشی.
قلمت مانا.