متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار روشنک آرامش

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #1
در این تاپیک اشعار و متن‌های عاشقانه‌ی روشنک آرامش قرار داده می‌شود.
[تاپیک اختصاصی‌ست]

 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #2
چه آرامش عميقی دارد اين اسفند!
تو نيستی و خانه تكانی ديگر رسم نيست،
فرش‌ها روی پشت بام پهن نمی‌شوند
باغچه هم به حال خودش رها شده،
علف‌های بی‌حوصلگی دوره كرده‌اند
درخت‌های اندوهگين سرو را!
چه همهمه‌ای! چه جمعيت غمگين پركاری!
دنبال چيزی می‌گردند كه نمی‌دانم چيست!
سردرگم و گرفتارند، من اما آرامم،
شبيه برگ خود را انداخته‌ام به دامن مرداب،
بی‌سكون و بی‌حركت می‌خوابم و بيدار نمی‌شوم.
من اينجا به هيچ وصل می‌شوم!
گره می‌خورم به نيستی، پيوندی عميق با نبودن می‌بندم!
از آن پيوندهای طولانی ناگسستنی!
امسال تو را ندارم
امسال تو نيستی!
نخواسته‌ای كه بمانی!
اعتراض مي‌کنم! اعتراضی كه به هيچ محكمه‌ای وارد نيست...
تحريم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #3
خوشبختی من
برف بود؛
برفی كه
سفيد می‌باريد و
سياه می‌نشست
و من
آدم برفی تنهايی كه
ذغال چشم‌هايم
هيچ دلي را گرم نمی‌کرد
خورشيد اما
توهم خوشبختی را
از من می‌گرفت
و زمين تنهايی مرا می‌بلعيد
خوشبختي من
جنون داشت
سرگيجه می‌گرفت
بغض می‌كرد
نیامده، می‌رفت
نرفته، برمی‌گشت
كالبد داشت
گاهی می‌خوابيد
گاهی میمرد!
خوشبختی من
جنينی بود
كه ماهی يک بار
سقط می‌شد
و من هر بار نطفه‌ی مرده‌ام را
مايوسانه

به آب می‌دادم!

#روشنک_آرامش
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #4
سهم ما از جهان فقط پرهيز بود
همه چيز از نخست ويران بود

مطلع اين غزل كه مقطع شد
در شروعی كه شكل پايان بود

سال‌ها پشت نيمكت مانديم
درس خوانديم و باز جا مانديم

هر كجا حرف عشق می‌گفتند
ما به رسم ادب غزل خوانديم

ما چه بوديم جز كمی اندوه
روی مشتی غرور، پاشيده

خاك سردی كه زود آدم شد
آدمی توی گور خوابيده

گرمی عشق را طلب كرديم
سرخی شرم را به ما دادند

قلب را از برای جان دادن
در ميان دو سينه جا دادند

نسل ما نسل سبزهایی بود
كه به وقت بلوغ زرد شدند

عشق هايی كه وقت تازه شدن
ناگهان يخ زدند و سرد شدند

راه ما گم شده ميان زمين
فصل ما پشت هم زمستان بود

رنگ خورشيد را نمی‌ديديم
روزهامان اسير حرمان بود

سر و تن در گناه می‌شوييم
راه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #5
دست‌هايم را از آزادی چيده‌ام
اميدم را به دهان اين و آن دوخته‌ام
و آمدنت را به افسانه‌ها سپرده‌ام
تقصير تو نبود
جاده مي رفت
كه تو ايستادی
و خستگی‌ات را كوک زدی
به زمين
بعد تو
زمين، دره را فهميد
و زلزله‌ها دستش را گرفتند
بعد تو
ما از مدار عشق خارج شديم
و به سياه‌چاله‌ی زمان افتاديم
حالا بايد روز را
به چند قسمت مساوی تقسيم كنيم
و به جای خورشيد
به ساعت هاي شماطه دار خيره شويم
كه فصل‌ها را يا به عقب می‌رانند
يا به جلو می‌کشانند
هيچ چيز سر جايش نيست
و كابوس‌های خاكستری
روياها را تكه تكه كرده‌اند!
زمين تب كرده
تو رفته‌ای و نبودنت
چيزي نيست كه از خاطره‌اش پاک شود
زل می‌زنم به جاده‌اب كه بی‌خيال می‌رود
و اتوبوسب كه از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #6
تاوان تو را می‌دهم
تو زيباترين گناه من بودی
هر بار كه حلقه را تنگ‌تر می‌کنی
مرگ شيرين‌تر می‌شود
اين برزخ
از لحظه‌های دلواپسی لبريز است
آخرين تير تركش تويی
از كمان رها شو
مي خواهم زيبا بميرم!



#روشنک_آرامش
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #7

تقويم تكانی‌ کرده‌ام
تو را از روزهای سالنامه برداشته‌ام
و جای خالی‌ات را
با فاصله پر كرده‌ام
سنگ ريزه‌ها را
به هم وصل می‌كنم
تا ديواری بسازم
كه نبودنت را نبينم!
چه روزگار بی‌رحمی‌ست
وقتي رنج
در آغوشت می‌گيرد و
شادمانی فراموشت می‌کند
و كسی كه روزگاريی نوازشت می‌کرد
انگشت‌های عاطفه‌اش را
از نگاه منتظرت
پس بگيرد!
عشق از تو رفته است
و غم در من جنينی ست كه رشد می‌كند
شليک كن خشمت را
تا درد شوم
و كمانه كنی در سينه‌ام
خونی كه تنم را ترک می‌كند
تاوان لذتی‌ست كه چشيده‌ام
گوارايم باد!


#روشنک_آرامش
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #8
بيچاره دل كه رنگ به رخساره‌اش نماند
از بس ميان سينه‌ی تنگم نفس كشيد

آزاد بود و ساده به دنيا نگاه كرد
با من ولی هميشه به مقصد نمی‌رسيد


#روشنک_آرامش
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #9
پنج انگشت بود فاصله‌ی ما
كه پنجره را به قصد آسمان ترک كردی
هنوز صدای هواپيما
آسمان آبی دلم را
از نفرين فاصله پر می‌كند
پرنده‌های سياه
پيام آوران دل تنگی‌اند
كه هر پاييز كوچ می‌كنند به حنجره‌ی لرزانم
مگر سفر چقدر می‌واند طولانی باشد
تو كه چمدان نبسته بودی
رفتی كه بيايی
و فرودگاه فقط يک سكوی پريدن بود
نه يك دريچه به ابديت
رفته‌ای
و ماه‌ها می‌گذرند
به نقشه‌ی زمين روی ديوار اتاقم زل می‌زنم
و فكر می‌كنم
پنج انگشت فاصله
نمی‌تواند خيلی دور باشد!


#روشنک_آرامش
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #10
می‌دوم تا هميشه‌ی گريه
پشت يک چار راه خيس و شلوغ
من و جنگ چراغ قرمزها
من و اين پچ پچ هميشه دروغ
پابرهنه بدون روسری‌ام
هر نفس تا تو می‌دوم بی‌تو
باورم نيست از تو می‌گذرم
باورم نيست می‌روم بی‌تو
زن تنهای قصه‌های توام
بی‌دليل از نگات افتادم
روی دست غرور جان دادم
لحظه‌های كه به پات افتادم
به خودم زنگ می‌زنم از تو
برندار اين تماس بيهوده است
تلفن زنگ می‌خورد دائم
پشت اين خط يه روز " من" بوده است
زنی از يک تبار عالی قدر
با دو چشم سياه عاشق كش
موی مشكی و لب، به سرخی خون
زنی انگار از ازل دلخوش
می‌گزم لب در آينه خيره
زير چشمان من دو لكه‌ی شب
پوستم از نوازش تو تهی
بدنم از حرارت تو به تب
من كجايم، كسی مرا ديده؟
تو به طوفان و شب گره خوردی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا