میدوم تا هميشهی گريه
پشت يک چار راه خيس و شلوغ
من و جنگ چراغ قرمزها
من و اين پچ پچ هميشه دروغ
پابرهنه بدون روسریام
هر نفس تا تو میدوم بیتو
باورم نيست از تو میگذرم
باورم نيست میروم بیتو
زن تنهای قصههای توام
بیدليل از نگات افتادم
روی دست غرور جان دادم
لحظههای كه به پات افتادم
به خودم زنگ میزنم از تو
برندار اين تماس بيهوده است
تلفن زنگ میخورد دائم
پشت اين خط يه روز " من" بوده است
زنی از يک تبار عالی قدر
با دو چشم سياه عاشق كش
موی مشكی و لب، به سرخی خون
زنی انگار از ازل دلخوش
میگزم لب در آينه خيره
زير چشمان من دو لكهی شب
پوستم از نوازش تو تهی
بدنم از حرارت تو به تب
من كجايم، كسی مرا ديده؟
تو به طوفان و شب گره خوردی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.