متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دیالوگ نویسی تمرین دیالوگ‌نویسی | سارا مرتضوی کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سارا مرتضوی

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
7,530
امتیازها
26,673
مدال‌ها
14
سن
33
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #21
- همه حرفهایی که زدی دروغ بود. اگه راست میگفتی به خواسته های من توجه میکردی.
- من کی به تو دروغ گفتم! یکیشو مثلا بگو.
- حتی حاضر نیستی بریم بیرون. من به هیچ کس انقدر اصرار نمیکنم. لابد دوستت دارم که هنوز گند نزدم بهت.
- هنوز؟
- اصلا میفهمی چی میگم؟ یا با هم میریم بیرون فردا یا نه من نه تو. همه چیز تموم میشه و بلاکت میکنم.
- فردا کار دارم نمیشه. باشه پس فردا بعد از ظهر خوبه؟ فقط به خاطر تو.
- باشه.
 
امضا : سارا مرتضوی
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] RahaAmini

سارا مرتضوی

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
7,530
امتیازها
26,673
مدال‌ها
14
سن
33
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #22
- کمی از خانوادتون بگین؟
- چی بگم؟
- هر چی دوست دارین...چند تا خواهر و برادرین؟ چه کار میکنین؟
- خب...یه خواهر دارم که دیدیشون و یه برادر دارم. شما چه طور؟
- چند سالشونه؟ خواهرم چهل سالشه و برادرم پنج.
- برادرتون ازدواج کرده پس...بچه هم داره؟
- دو تا دختر داره. نگفتین خودتون... .
- من یه خواهر و یه برادر دارم...خواهرم ازدواج کرده و برادرم کنکوریه.
- موفق باشن. پس خواهرتون از شما بزرگتره.
- نه...خواهرم شش سال از من کوچکتره...زود ازدواج کرده...من خواهرم فرق دارم.
- گفتین فوق لیسانس حقوقین...پشت تلفن انگار گفته بودن میخواین ادامه بدین... .
- یه بار کنکور دکترا دادم و قبول هم شدم ولی مملکت شده رابطه و ضابطه. ما هم که کسی رو نمیشناخیتم... .
- ای بابا! آره...همه جا همینطور شده. من خیلی جاهای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : سارا مرتضوی
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] RahaAmini

سارا مرتضوی

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
7,530
امتیازها
26,673
مدال‌ها
14
سن
33
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #23
- ایجا بازم اومده بودین؟
- نه...اولین باره...چه حال و خبر؟ تو این دو روز چه خبر؟
- سلامتی. شما چه خبر؟
- من که همش سر کار بودم و منتظر... .
- منتظر!؟ منتظر چی؟
- منتظر خبر از طرف شما... .
- آخه شما باید خبر میدادین که. بازار چه طوره؟
- افتضاح. قو نمیپره. حالا که کرونا شده مردم کمتر بیرون میان. هر از گاهی هم که کلا میگن مغازهها را ببندند. مردم گشنه شدن. انجا که من هستم مردمش در سطح پایینی هستن از نظر مالی...زندگیها سخت شده.
- بله متأسفانه خیلی بد شده، هیچ کسم نیست کاری بکنه همه فکر منافع خودشونن. من نمیدونم به کجا میخوان برن انقدر هول میزنن. کشور ما هم شده مثل آمریکا. یه سری ها خیلی فقیرند، یه سری ها خیلی پولد. قشر عظیمی رو به از سطح متوسط طیف نزولی رو دارن طی میکنن... .
- دیگه آش کشک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : سارا مرتضوی
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] RahaAmini
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا