توضیحات‌اضافه‌رمان توضیحات اضافه رمان مبارزان رعد (جلد دوم رعدمرگ) | ماهیار کاربر انجمن یک رمان

[Zahra.D_T]

نام رمان: مبارزان رعد
نویسنده: ماهیار
ژانر: #تریلر #معمایی #فانتزى
خلاصه: آوازه‌ای در هوا طنین خواهد افکند، لحظه‌ای سکوت... و بعد لرزه آسمان و زمین! غرشی که ترس را در دل دشمنان زنده خواهد کرد؛ زمانی که لیاقتش را به جهانیان ثابت کند... آنگاه نه نفرین، نه خرناس و نه صدای چنگال‌های شیطان بر روی گوشت پاره شده انسان‌ها، ترس نخواهد داشت!
لبخند خواهند زد و شنیدن صدای فریاد آسمان، اطمینانی خواهد شد برای زندگی کردن.
مبارزی پدید آمده از جنس رعد و تجسمی از اعتماد! آنان برای ادامه بقای ایمان خواهند جنگید.
رعدمرگ
مبارزان رعد
«جلد دوم»​

 

[Zahra.D_T]

متن داخل تصویر، یکی از دیالوگ‌های کریس، هنگام صبحت با جک هست که به چند مورد اشاره می‌کنه. کریس ممکنه داخل آیینه، نمای شیطانی همراه با تصویر واقعی خودش رو ببینه! البته این تنها در حد تئوری هست و ممکنه واقعیت نداشته باشه.
داخل پارت ۴۹ نوشته شده که، رنگ موهای کریس موقعی که نمی‌خواست به احضارش توسط کاساجین، پاسخ بده، عوض میشه؛ در جلد اول توضیح داده شده که شخصیت کریس، نیروهای تضاد تاریکی رو داره. همین این احتمال رو میده که تصویرهای داخل آیینه، دو جنبه متفاوت نیرو‌هاش هست.
امّا، احتمال آخر رو میشه حضور تصویر زهرا در آیینه نسبت داد!
«دلیل گفتن این حرف توسط کریس، داخل جلدهای بعدی مشخص میشه»​

 

[Zahra.D_T]

«دفتر سرنوشت»
دفتری که در پارت ۴۹ معرفی شد، سرگذشت جالبی داره.
این دفتر در ابتدا، متعلق به الهه سرنوشت بود؛ کسی که با نوشتن هر داستانی که می‌خواست توازن دنیاها رو به‌هم می‌زد.
بعد از مرگ الهه سرنوشت توسط الهه عشق، به دلیل عشقی ممنوعه! کنترل دفتر سرنوشت به دست الهه عشق افتاد؛ امّا اون به‌جای استفاده، دفتر سرنوشت رو نابود کرد.
دفتر قابلیت این رو داشت که، سرنوشتی که درونش نوشته میشه رو به واقعیت تبدیل کنه.
دفتر به دست مردی ساخته شد که می‌خواست، مرگ وحشتناک دخترش رو تغییر بده؛ ولی بعد از به وجود آمدن، دفتر مرد رو درون خود بلعید و به دست الهه سرنوشت افتاد.​

 

[Zahra.D_T]

«الهه عشق»
الهه‌ای که نیروی ایجاد و پرورش عشق را، در وجود دیگران دارد. به دلیل این نیرو هنگام خندیدن، ۹۰ درصد کسانی با رنج سنی ۱۷ تا ۲۵، جنس مذکر به او علاقه‌مند می‌شود!
زمانی که متوجه عشقی ناپاک و ممنوعه از جانب الهه سرنوشت شد، پس از وقوع جنگی او را کشته و به عنوان الهه سرنوشت جدید، کنترل دفتر سرنوشت را به دست می‌گیرد؛ امّا دفتر را نابود می‌کند!
الهه عشق برخلاف، قدرت و مقامی که دارد، برای کشتن ترسی ندارد و نیروهایی فراتر از کنترل این قدرت را دارا است.
هر...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Zahra.D_T]

هشداری که اگر دقت کرده باشید، در رمان «مبارزان رعد» و داستان کوتاه «یک کلام تا فریاد» مورد استفاده قرار گرفته.
کسی چه خواهد دانست، شاید پایان مارک اندرسون، به زندگی کریس پارکر پیوند خورده باشد! ​

 

[Zahra.D_T]

«کاساندرا پارکر»
دختر یک‌ساله کریس که، مقابل چشمانش در جنگ سر بریده شد!
زمانی کریس ۱۸ سال داشت تازه به بُعد صفر رفتند، آن‌جا طی جنگی که جزئیاتش در جلدهای بعدی مشخص می‌شود. کاساندرا، برای ضربه و عقب راندن کریس از جنگ، مقابل چشمانش کشته و سر بریده شد.
کاساندرا، بر خلاف برادرش دیک، کودکی آرام بود که نیروهای مشابه جک را به ارث، برده بود.
به عنوان اولین فرزند کریس، ممکن بود در آینده، وظیفه «حفاظت» به او برسد.​

 

[Zahra.D_T]

«کتاب مبارز، محافظ، مدافع»
کتابی با جلد چرم و صفحات نرم ابریشمی.
پیشگویان بزرگ دنیای آغازین، یک قرن قبل از وقوع و پیدایش این سه شخص، کتاب را جنگل پیدا کردند و پس از مشاهده محتوای آن، کتاب را به اسم خود در کوهی پنهان کردند.
آدرشان پارکر، فرمانروای دنیای آغازین، پس از سفر به آن کوه کتاب را مخفیانه به فرزندش داد تا آن را درون کتاب‌خانه برج پارکر بگذارند.
او پیش‌بینی می‌کرد که روزی کریس کتاب را پیدا کرده و آن را خواهد خواند.
این کتاب، در چند صفحه سرگذشت سه نفر که برای حفاظت از دنیای آغازین، سوگند خورده بودند را روایت می‌کند. صفحات بعدی کتاب اورادی خاص برای بیدار کردن لشکر مخفی شده و نیروهای پنهان است. ​

 

[Zahra.D_T]

«عصب جایگزین»
متوجه شدید که کریس، بنابر اتفاقی که اشاره کوچکی بهش شد، فلج شده! در واقع عصب نخاعش را از داد.
عصب جایگزین، چیزی بود که از نمونه‌های نخاعش، ساخت و استفاده کرد تا جایگزین، عصب از دست رفته‌اش شود. همین باعث راه رفتن مجدد شد؛ امّا مک‌داول، توانست با فرستادن جریانی بخصوص از الکتریسیته، این عصب را خاموش کند!
جنس عصب جایگزین از انرژی الکتریکی است. ​

 

[Zahra.D_T]

تمام شخصیت پردازی و داستان جلدهای رعدمرگ، از ذهن نویسنده نشأت گرفته و در چهارسال پردازش شده است.
هر چه که در رمان خوانده میشه به هیچ‌وجه کپی برداری از رمان‌های دیگران نیست.
برای نمونه کریس، سنی در حدود ۲۱ سال داشت! امّا طی اتفاقاتی سنش چهار سال پیش پانزده سال شد.​

 

[Zahra.D_T]

«جهان‌های موازی»
جهانی که شخصیت کریس درونش زندگی می‌کنه، جهان اول هست! یعنی دومین دنیای موازی که خلق شده!
امّا چون هیچ‌کس از وجود جهان آغازین خبر نداره، تفکر همه بر اینه که اولین دنیای خلق شده هست.
ساکنین این دنیا توان سفر به هر بُعدی رو دارن بجز بُعدهای ممنوعه و دنده معکوس، یکی از همین جهان‌های ممنوعه هست که کسی از وجودش باخبر نیست!​